به گزارش اختاز نیوز، تحولات سال های اخیر حکایت از سست شدن پایه های جهان تک قطبی دارد. استفان والت، نظریهپرداز میدان بینالمللی، در یادداشتی با عنوانآمریکا از دنیای چند قطبی بسیار می ترسداین سوال بررسی شده است.
خطر انکارناپذیر یکجانبه گرایی
پس از گذار ایالات متحده از تاریکی جنگ سرد به نور دلپذیر دنیای تک قطبی، طیف وسیعی از محققان، کارشناسان و رهبران جهان بازگشت یک جهان چند قطبی را پیش بینی و تحقیق کردند.
جای تعجب نیست که برای مدت طولانی رهبران روسیه و چین، و اخیراً رهبران قدرت های نوظهور مانند برزیل و هند، تمایل خود را برای نظم چند قطبی، حتی متحدان کلیدی، ابراز کرده اند. آمریکا آنها هم همینطور هستند.
گرهارد شرودر صدراعظم سابق آلمان نسبت به خطر غیرقابل انکار یکجانبه گرایی آمریکا هشدار داد.
هوبرت ودرین، وزیر امور خارجه سابق فرانسه نیز زمانی گفته بود که هدف سیاست خارجی فرانسه ایجاد دنیای چندقطبی فردا است. حمایت امانوئل ماکرون – رئیس جمهور فعلی فرانسه – از وحدت اروپا و خودمختاری استراتژیک آن نیز نشان از تفکری مشابه دارد.
یک ابرقدرت نوستالژیک
البته عجیب نیست که رهبران آمریکا در این مورد نظر مثبتی ندارند. آنها فرصت های بی پایان و لذت ابرقدرت را ترجیح می دهند و از دست کشیدن از برتری بی چون و چرای خود بیزارند. در سال 1991، دولت جورج اچ دبلیو بوش پیش نویس سند دفاعی را با هدف جلوگیری از ظهور رقبای همتا در هر نقطه از جهان تهیه کرد. همچنین، سایر اسناد استراتژی امنیت ملی که توسط جمهوری خواهان و دموکرات ها در سال های بعد منتشر شد، ظهور رقبای جهانی را تأیید می کند و از لزوم حفظ برتری آمریکا سخن می گوید.
دانشگاهیان برجسته نیز به این موضوع پرداخته اند. برخی معتقدند که برتری ایالات متحده برای حفظ آزادی به نفع همه کشورهای جهان ضروری است.
اگرچه دولت بایدن اذعان می کند که جهان چندقطبی بازگشته است، اما به نظر می رسد هنوز زمانی را به یاد می آورد که آمریکا بی رقیب بود. به همین دلیل، “رهبری آمریکا” تمایل زیادی به شکست روسیه در جنگ اوکراین دارد تا تهدید مسکو در آینده را خنثی کند و همچنین سعی کند با محدود کردن دسترسی پکن به دستاوردهای فناوری حیاتی، رشد چین را سرکوب کند. در حالی که پرداخت یارانه به صنعت نیمه هادی ایالات متحده یکی از موضوعاتی است که دولت ایالات متحده همچنان بر روی آن تمرکز دارد.
حتی در صورت موفقیت این تلاش ها – که البته تضمینی نیست – احیای جهان تک قطبی غیرممکن است. زیرا یا بالاخره به دنیای دوقطبی ایالات متحده و چین رسیدهایم، یا شاهد شکل نامتعادل دنیای چندقطبی هستیم که در آن ایالات متحده اولین کشور در میان چندین قدرت بزرگ نابرابر جهانی است (روسیه، هند، برزیل، ژاپن). و آلمان).
نظم واحد یا چندجانبه گرایی؟
به گزارش اکو ایران، این وضعیت در جهان چگونه خواهد بود؟ نظریه پردازان روابط بین الملل در این مورد اختلاف نظر دارند. رئالیست های کلاسیک مانند هانس مورگنث معتقد بودند که سیستم های چند قطبی کمتر مستعد جنگ هستند. زیرا دولت ها می توانند برای مهار متجاوزان و جلوگیری از جنگ هماهنگ شوند. برای این گروه از متفکران، انعطاف پذیری در همسویی و روابط یک مزیت بود. رئالیست های ساختاری مانند کنت والتز یا جان میرشایمر با آن مخالفت کردند. آنها معتقد بودند که سیستم های دوقطبی پایدارتر هستند. زیرا احتمال اشتباه در محاسبه کمتر است.
هر دو قدرت بزرگ می دانند که کشور مقابل به طور خودکار با هرگونه تلاش جدی برای تغییر وضعیت موجود مخالفت خواهد کرد. علاوه بر این، دو ابرقدرت وابستگی کمی به متحدان خود دارند و در صورت لزوم می توانند رفتار کشورهای تابع خود را کنترل کنند. برای رئالیستهای ساختاری، انعطافپذیری ذاتی نظم چندقطبی، عدم اطمینان بیشتری ایجاد میکند و یک تجدیدنظرطلب ممکن است قبل از اینکه سایر کشورها اقدام کنند، برای تغییر وضعیت موجود وارد عمل شود.
اگر نظم چندقطبی نامتعادل در انتظار جهان باشد و تمایل به جنگ در آن سیستم بیشتر باشد، باید نگران باشیم، اما چندقطبی ممکن است برای ایالات متحده چندان بد نباشد. البته به شرطی که عواقب آن را بداند و سیاست خارجی خود را به درستی تنظیم کند.
اول، بیایید بپذیریم که نظم تک قطبی وضعیت خوبی برای آمریکا نبود، به ویژه برای کشورهای ناتوانی که در چند دهه گذشته از آمریکا رنجیده بودند. حملات تروریستی 11 سپتامبر، دو جنگ پرهزینه و ناموفق ایالات متحده در عراق و افغانستان، برنامه های نادرست برای تغییر رژیم در چندین کشور که منجر به ظهور دولت های ناتوان شد، بحران مالی که به طور اساسی سیاست های داخلی ایالات متحده را تغییر داد و ظهور یک چین جاه طلب که تا حد زیادی توسط خود ایالات متحده تسهیل شد، محصول دوران تک قطبی بود.
ایالات متحده هنوز از این تجربیات درس نگرفته است. زیرا او هنوز به سخنان کسانی گوش می دهد که اقداماتشان به دستاوردهای واشنگتن در جنگ سرد لطمه زد و پایان نظم تک قطبی را تسریع کرد. تنها چیزی که می تواند ابرقدرت جهان تک قطبی را محدود کند، خویشتن داری است، و این چیزی نیست که کشور متخاصمی مانند آمریکا بتواند به خوبی از آن استفاده کند.
ظهور اوراسیا
در دنیای چند قطبی، چندین قدرت بزرگ در اوراسیا در حال ظهور هستند. این دولت ها، به ویژه همسایگان، نگاه محتاطانه ای به یکدیگر دارند. این وضعیت به ایالات متحده آزادی عمل زیادی برای اتحاد و همسویی می دهد. اتحاد استالین با روسیه در طول جنگ جهانی دوم و بهبود روابط مائو با چین در طول جنگ سرد نیز همینطور بود.
توانایی انتخاب متحدان راز موفقیت آمریکا در گذشته است. یعنی ابرقدرت بلامنازع این کشور در نیمکره غربی و موقعیت ویژه ای که آن را در هر بحرانی متحد مطلوب و مطلوب سایر کشورها کرده است.
رقبا حرکت می کنند
دیگر قدرت های بزرگ در نظام چند قطبی به تدریج مسئولیت تضمین امنیت خود و کاهش بار و فشار حضور جهانی آمریکا را بر عهده گرفته اند. هند ارتش خود را همزمان با توسعه اقتصادش توسعه می دهد. ژاپن دوستدار صلح نیز قصد دارد تا سال 2027 بودجه دفاعی خود را دو برابر کند. البته این لزوماً خبر خوبی نیست. زیرا مسابقه تسلیحاتی نیز خطرات خود را دارد و می تواند قدرت های دیگر را تحریک کند. اما آمریکا در دهه های گذشته در حفظ نظم و آرامش در مناطق مختلف مانند خاورمیانه، اروپا و آسیا شکست خورده است. آیا ما 100% مطمئن هستیم که عملکرد مقامات محلی بدتر از آمریکا خواهد بود؟
اگرچه چند قطبی معایبی دارد، اما اجتناب از آن پرهزینه و بیهوده است. اگرچه روسیه ممکن است در اوکراین شکست خورده باشد، اما قلمرو وسیع، زرادخانه هسته ای و منابع طبیعی فراوان هنوز این کشور را در میان ابرقدرت های جهان قرار می دهد.
چالش های داخلی و کنترل صادرات چین می تواند رشد و قدرت نهایی چین را کند کند، اما همچنان کشوری مهم با قابلیت های نظامی قابل توجه خواهد بود.
ژاپن که سومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد، شروع به تسلیح خود کرده و حتی ممکن است شروع به تولید سلاح های هسته ای کند. اگرچه پیشبینی آینده هند دشوار است، اما مطمئناً وزنه مهمی در روابط جهانی در دهههای آینده خواهد بود. به جای درگیر شدن در تلاشی بیهوده برای تغییر آنچه در حال حاضر اتفاق افتاده است، آمریکایی ها باید برای آینده ای چند قطبی آماده شوند.
بدترین شکل قضیه
در یک دنیای ایده آل، یک جهان چند قطبی نامتعادل آمریکا را تشویق می کند تا از وابستگی به قدرت سخت و تهدیدها به سمت دیپلماسی واقعی حرکت کند. در دوران تک قطبی، مقامات آمریکایی با مطالبات و اولتیماتومها، سپس با تحریمها و تهدیدها، و اگر هیچکدام کارساز نبود، با اقدامات قهری و تغییر رژیم مواجه بودند.
در عوض، در دنیای چند قطبی، حتی قدرتمندترین کشورها نیز باید به نظرات سایر کشورها توجه کنند و برای متقاعد کردن آنها تلاش بیشتری کنند. به جای دیپلماسی یک طرفه باید ابزارهای ظریف و تعاملی تری اتخاذ کرد. اصرار بر زور فقط دیگران را از آمریکا دور می کند و حتی ممکن است علیه آمریکا متحد شوند.
معایب دنیای چندقطبی
البته نباید اشتباه کرد که نظام چندقطبی برای آمریکا و کل جهان بدون جنبه منفی نیست. در بازی بین قدرت های بزرگ، دولت های ضعیف تری جان می گیرند که به معنای کاهش نفوذ آمریکا بر کشورهای کوچکتر خواهد بود. رقابت بین قدرت های بزرگ آسیا و اروپا می تواند منجر به اشتباه محاسباتی و در نهایت جنگ شود.
درست مانند آنچه در نیمه اول قرن بیستم اتفاق افتاد. در عصر پیشرفتهای فنآوری چشمگیر، بیشتر دولتها درباره سلاحهای هستهای تحقیق کردهاند و حتی برخی آنها را قابل استفاده میدانند. هیچ یک از این امکانات خوشایند نیستند.
البته این واقعیت که ایالات متحده اولین و قدرتمندترین کشور در بین قدرت های نامتعادل نظام چندقطبی خواهد بود، چیزی است که رهبران آمریکا نباید آن را دست کم بگیرند. واشنگتن نقش و موقعیت منحصربهفردی در بازی قدرتهای بزرگ خواهد داشت و میتواند به متحدان اوراسیا خود کمک کند تا بیشتر بار تامین امنیت خود را بر دوش بکشند.
اگرچه رهبران آمریکا مدتها سعی کرده بودند رفتار واقع بینانه خود را در پشت لفاظی های آرمان گرایانه خود پنهان کنند، اما سیاست موازنه قوا را به خوبی می دانستند. با بازگشت جهان چندقطبی، وارثان حاکمان فعلی آمریکا باید یاد بگیرند که دوباره آن را به کار گیرند.