شنبه , ۳ خرداد ۱۴۰۴

کابوس وحشتناک قهرمان مبارزه در هنگام ورود اجباری به تهران + گفتگو • رکنا

به گزارش رکنا، 3 نفر بودند که با موتور به ما نزدیک شدند و ناگهان چاقوی بزرگی را بیرون آوردند که یکی از آنها خالکوبی کوچکی در گوشه چشم داشت.

این جملات رایج برای مردان و زنانی بود که سرقت تلفن همراه خود را به پلیس گزارش دادند. خالکوبی در گوشه چشم یکی از سارقان باعث شد که همه قربانیان او را بشناسند.

لکنت کودک از ترس دزدان با شمشیر

یکی از این قربانیان گفت: «در خیابان کنار فرزند خردسالم ایستاده بودم که این دزدها به من حمله کردند. یک قمه بزرگ در دست داشتند، چیزی شبیه شمشیر! با دیدنش بی اختیار جیغ زدم. گوشی را از من و فرزندم گرفتند اما از آن به بعد فرزندم شروع به لکنت زبان کرد و رختخواب را خیس کرد. شاید این یک تماس تلفنی ساده به نظر برسد، اما آسیبی که به فرزندم وارد شده می تواند تا آخر عمر با او باقی بماند.»

بلندی های جولان در این مناطق

اعضای این باند دزدان پس از چندین ماه فعالیت مجرمانه و شنود تلفن در یافت آباد، نازی آباد، فلاح، تهرانسر و شهرک اکباتان؛ در نهایت، شناسایی و متوقف شد تبدیل شد

سرهنگ کارآگاه علی فرخ پور، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران در گفتگو با خبرنگار ما گفت: در پی شکایت های متعدد شهروندان مبنی بر تجاوز به عنف، رسیدگی به این پرونده در دستور کار ماموران قرار گرفت. عکس های متهم بررسی شد دوربین های مدار بسته محل سرقت ها کشف و پس از شناسایی چهره آنها، عملیات شناسایی مخفیگاه آنها آغاز و در نهایت دستگیر شدند. تاکنون بیش از 35 شاکی که پیش از این شکایت خود را ثبت کرده بودند، چهره این متهمان را شناسایی کردند و متهمان نیز به بیش از 100 فقره شنود شنود اعتراف کردند. از آنجایی که تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد، این احتمال وجود دارد که تعداد شاکیان پرونده افزایش یابد.»

گفتگو با یک مرد ترسیده!

یکی از شاکیانی که مورد حمله این باند سارقین قرار گرفت، جوانی است که از روز حادثه می گوید: «آن روز کنار خیابان ایستاده بودم که تلفنم زنگ خورد. به محض اینکه گوشی را از جیبم در آوردم صدای موتور را از پشت سرم شنیدم. در یک چشم به هم زدن یکی از دوچرخه سوارها دستم را زد و گوشی را بیرون آورد.

اصلا فرصت تکان خوردن پیدا نکردم، اما وقتی از من دور شد، تصویر خطوط پشت سرش در ذهنم ماندگار شد. مقداری که از من دور می شد کمی متوقف شد. او می خواست گوشی شخص دیگری را بدزدد، اما فرصت نکرد و فرار کرد.»

دختر 22 ساله ای که 3 هفته پیش مورد تعرض اراذل و اوباش قرار گرفته بود، روز حادثه را به خبرنگار ما توضیح می دهد: ساعت 11 صبح جمعه بود که به خانه خود در شهر اکباتان می رفتم. در یک جای دورافتاده این 3 نفر با موتور به سمت من آمدند. چاقوها و قمه های بزرگ در دست داشتند.

یکی از آنها می خواست گوشی من را بگیرد، وقتی دید مقاومت می کنم، گلویم را گرفت. داشت خفه ام می کرد. آنقدر گلویم را منقبض کرده بود که تا چند روز کبودی روی گلویم مشخص بود. بعد گوشی را از دستانم گرفت و فرار کرد، این ماجرا آنقدر مرا ترساند که باز هم خودم از خانه بیرون نمی روم».

بازداشتگاه به جای اردوگاه تیم ملی

اعضای این باند 3 جوان هستند که یکی از آنها قهرمان کشتی کشور به نام سینا است و قرار بود برای تیم ملی کشتی تست بزند. یکی دیگر از اعضا نیز کسی است که خالکوبی های عجیبش باعث شده همه شاکیان پرونده صحبت کنند. اسمش اسد است. نفر سوم جوانی افغان به نام تیمور است که به تازگی ازدواج کرده و تا چند ماه دیگر فرزندش به دنیا می آید.

جنگنده توانا

گفت و گو را با سینا آغاز می کنیم.

چه شد، به باند دزدان پیوستی؟

برای تمرین کشتی از شهرستان به تهران می آمدم و خانه ای اجاره می کردم که در آنجا با جوانان دوست می شدم. پیشنهاد کردند با هم تلفنی صحبت کنیم و من هم پذیرفتم تا زمانی که تهران بودم هزینه های سفرم را تامین کنم.

قبل از آن شغل شما چه بود؟

من یک موتور داشتم و روی موتور کار می کردم. مدتی در مغازه دوستم کار می کردم.

بنابراین انگیزه مالی قوی برای دزدی نداشتید.

من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است.

آیا ورزش حرفه ای انجام داده اید؟

بله، کشتی گیر هستم و چندین مقام ملی دارم. مدال های طلا، برنز و نقره گرفتم و کم کم برای حضور در اردوی تیم ملی آماده می شدم. می خواستم تمام تلاشم را برای قبولی در تیم ملی انجام دهم، اما ۲ سال پیش از این ورزش کنار رفتم. از صبح تا شب تمرین می کردم، نمی دانم چه شد که ناگهان شغلم به اینجا رسید.

حالا باعث شد به جای اردوگاه تیم ملی، بازداشتگاه را ترک کنید.

اصلا نمی خوام بهش فکر کنم، عصبیم می کنه.

راز خالکوبی های عجیب و غریب

اسد، 22 ساله، یک جوان افغان است و دومین فردی است که با او صحبت می کنیم.

نقش شما در این باند سارقین چه بود؟

گاهی موتور سوار می شدم و گاهی پشت دوستم می نشستم و گوشی را می گرفتم.

چگونه به باند سارقین پیوستید؟

من نقاش بودم پدرم فوت کرد و من و مادرم خرج خانه را دادیم، 2 خواهر و یک برادر مریض دارم. دوستانم می گفتند درآمد خوبی در این شغل وجود دارد، بنابراین پیشنهاد آنها را برای کمک به خانواده ام پذیرفتم.

آیا او خوب برنده شد؟

هر گوشی را بین 1 تا 2 میلیون تومان می فروشیم. حدود 20 میلیون سهم من از این دزدی ها بود اما دوستانم پول زیادی به من ندادند و فقط بخشی از پول را خرج رفت و آمد کردیم. اصلا نفهمیدم چه بلایی سرم اومد.

پس 100 تا گوشی دزدیدی بدون اینکه پولی بگیری؟

آره.

برای احتیاط یک قمه کشیدیم

تیمور 27 ساله است. او در گفتگو با خبرنگار ما درباره نحوه این سرقت ها توضیح می دهد.

از روش این پروازها بگویید.

اطراف محل را می چرخیدیم و اگر کسی گوشی در دست داشت با موتور به او نزدیک می شدیم و گوشی را می گرفتیم و فرار می کردیم.

اگر مقاومت می کرد چه می کردی؟

مقاومت نکردند.

یعنی در این 100 مورد یک نفر فریاد نزده و نخواسته مقاومت کند؟

به هیچ وجه.

پس چرا قمه و شمشیر حمل می کردی؟

ما برای احتیاط این چاقوها را گرفتیم.

اما استفاده از آن چاقوها می توانست کسی را بکشد.

نه ما استفاده نکردیم

آیا سابقه یا اعتیاد دارید؟

خیر

چرا دزدی کردی؟

من نقاش بودم اما سال گذشته وقتی ازدواج کردم همسرم گفت که شغل من را دوست ندارد و من در یک میوه فروشی شروع به کار کردم اما وقتی در مورد تماس تلفنی با دوستانم صحبت کردیم، فکر کردم که باید این کار را انجام دهم تا کمک کنم. خانواده، چون همسرم باردار بود و به زودی، سررسید فرزندمان بود، بنابراین می‌خواستم پولی به جیب بزنم.

بدین ترتیب رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن زوایای پنهان ماجرا در دستور کار پلیس و دستگاه قضایی قرار گرفته است.


اخبار خبرگزاری رکنا

درباره محمدصادق مجدی

پیشنهاد ما به شما

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

میز تحریر چوبی و میز کامپیوتر چوبی؛ قلب تپنده هر فضای کاری و آموزشی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *