شنبه , ۳ خرداد ۱۴۰۴

امین تارخ، محمد رحمانیان و علیرضا داودنژاد درباره فریماه فرجامی گفتند • رکنا

به گزارش رکنا، فریماه فرجامی در تمام سال‌های حضورش در سینما از او با ویژگی‌های خاصی یاد می‌شود، به‌ویژه اینکه اولین ستاره سینمای ایران پس از انقلاب بوده است. اما او یکی از متفاوت ترین تعاریف را به خاطر می آورد امین تارخ او فریماه فرجامی را با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه کرد، در عین حال اشاره کرد که سینما قدر فریماه فرجامی را نمی‌داند و دوست دارم این بازیگر زبان به اعتراض باز کند.

فریماه فرجامی سال‌ها بود که در سینما ظاهر نشده بود و به غیر از بازی نکردن در یک فیلم، در بسیاری از محافل هنری و سینمایی حضور نداشت.

یکی از آخرین برنامه هایی که برای این بازیگر تدارک دیده شده بود، برگزاری مراسم یادبود در سینما خانه در سال ۱۳۹۷ بود و چهار سال قبل از آن مراسم یادبودی در مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

امین تارخ: فریماه فرجامی می توانست ملکه سینمای ایران باشد

عصر همان روز که برنامه با همت گروه اجرایی برنامه «فصل جوجه اردک ها» به کارگردانی جلال تهرانی برگزار شد، امین تارخ به پاس قدردانی از جایگاه هنری فریما فرجامی به خاطره ای از روزهایی پرداخت که به طور کامل به آن نرسیده بود. فریماه فرجامی را بشناسید.

وی گفت: زمانی که در دانشگاه فارابی به عنوان کتابدار درس می خواندم و آموزش می دیدم، از دوستانم شنیدم که خانمی زیبا و خوش آتیه وارد دانشگاه شده است که شاید در سینما حرفی برای گفتن داشته باشد. من نداشتم. مدتی از ملاقات با ایشان لذت بردم تا این که این فرصت پیش آمد و با خانم فریماه فرجامی آشنا شدم.البته از همان اولین ملاقات ایشان را بازیگری خوش تیپ با هیکل بسیار مناسب سینما دیدم که نوید ظهور یک بازیگر بزرگ

آنچه فریما فرجامی در دنیای تئاتر به جا گذاشت همان چیزی است که در فیلم های «سرب» و «مادر» دیدیم. به نظر من این بازیگر را باید با بزرگانی چون اینگرید برگمن و سوفیا لورن مقایسه کرد که علاوه بر زیبایی دارای مولفه های هنری بسیار ارزشمندی است که می توان با آنها مقایسه کرد. فریماه فرجامی بازیگری بود که در دوران بازیگری هرگز از زیبایی خود استفاده نکرد. او از تمرکز، مهربانی و صداقت خود در دنیای فیلم بهره برد. من افتخار همبازی با او را در فیلم های «مادر» و «سرب» داشتم و به وضوح آن مولفه های گرانبها را در او دیدم. فرجامی زمانی در فیلم «سرب» بازی کرد که با کمبود بازی در سینما مواجه شدیم. در این شرایط می توانست ملکه سینمای ایران شود و برای حضور در یک فیلم هر شرطی را اعمال کند اما سرش را تراشید و گفت زیبایی مهم نیست. او هوش سرشاری داشت که می توانست با این هوش بازیگری را از زندگی جدا کند و علاوه بر این، همین موضوعی بود که طول عمر او را در فیلم ها ثبت کرد. به همین دلیل است که فرجامی را می توان با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه کرد.

تارخ خاطرنشان کرد: اگر بخواهم در سینما اثری بگذارم باید بگویم فریماه فرجامی حق واقعی خود را از سینما نگرفته است و این یک نشان بزرگ برای سینما است. البته شاید این سینماست که حق فریماه آپلجامی را نداشت. سینما ندای قدر فریماه فرجامی را نگرفت، دیگر برای فهمیدن این موضوع دیر شده و کاری از دست ما برنمی آید و دوست دارم لب به اعتراض باز کند و بیشتر بگوید.

وقتی محافظ رحمانیان فریماه فوت کرد

همچنین در مراسمی که برای این بازیگر در خانه سینما برگزار شد هنرمندان مختلفی از جمله محمد رحمانیان از فیلمنامه نویسان و کارگردانان تئاتر که در مدت کوتاهی پس از اطلاع از این برنامه به صحنه رفتند. سال سیف الله از Maison du Cinéma خاطراتی از این بازیگر تعریف کند.

وی با تاکید بر اینکه «شاید من شخص مناسبی نباشم که درباره اولین ستاره سینمای ایران بعد از انقلاب ۵۷ صحبت کنم»، گفت: فریماه فرجامی اولین ستاره ای بود که به هر حال و یا روال ستاره سازی قبل از انقلاب ستاره شد. او از شاگردان بهرام بیضایی و مجری فرهیخته ای بود که در نمایش های زیادی روی صحنه رفت و در یکی از بهترین گروه های تئاتر به رهبری مجید جعفری کار کرد. THE

رحمانیان همچنین با یادآوری توجه مردم به فریماه فرجامی، گفت: در زمان نمایش «خط قرمز» در جشنواره، همه حاضران پشت به هم بودند و فریماه با دست شکسته برای دیدن فیلم آمد. خیلی ها همدیگر را پاره می کردند تا ببینند حضور او در آن شرایط باعث شد تا افراد زیادی محافظ شخصی او شوند تا راه را برای او هموار کنند و در نهایت نزدیک به 50 نفر با او به عنوان همراه وارد سینما شدند. عذرخواهی می کنم که می گویم من یکی از آن 50 نفر بودم، اما چند روز بعد مرا در اداره تئاتر دیدند و گفتند این شما بودید که به من کمک کردید در این شرایط نجات پیدا کنم.

داودنژاد: فریماه فرجامی مرا از زمین بلند کرد

در بخشی دیگر از این مراسم، علیرضا داودنژاد کارگردان سینما نیز گفت: بعد از مدتی که در سینما کار می کردم و در دانشگاه با فریماه فرجامی آشنا شدم، فیلمنامه «بی خانمان» را نوشتم و فریماه که به بلوغ رسیده و هنوز هم زیباست، تبدیل شده است. پژمرده تر به او گفتم مراقب خودش باشد و البته ساخت فیلم را شروع کردیم تا اینکه یک خواهر خیلی عزیز داشتم که تصادف کرد و کارمان برای مراسم او بسته شد. آن روزها حالم خیلی بد بود اما فریماه آمد و مرا از زمین بلند کرد تا کارم تمام شود و ساخت و موفقیت این فیلم را مدیون فریماه فرجامی عزیزم هستم.

فریماه فرجامی حدود 30 سال پیش پس از دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر در مصاحبه ای از خود و دیدگاه خود تعریف کرد و گفت: فریماهی که در دبیرستان می شناختم ادبیات خوانده بود، آهنگسازی اش خوب بود و آن روز را تصور نمی کرد. زمانی که او بازیگر می شد او مدرک لیسانس ادبیات نمایشی و نمایشنامه نویسی را از دانشکده هنرهای دراماتیک گرفت. دانشجو بودن برایش خیلی جذاب بود، شاد و سرحال بود، می گفتند خیلی خوش تیپ است، با همکلاسی هایش روی چمن دانشگاه دراز کشیده بود. دکتر فروغ که آمد، پریدی چون دکتر گفت: ادبیات نمایشی می خوانی، نباید روی چمن ها دراز کشید. فریماه زیرکانه می خندد. آن فریماه پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان تصمیم گرفت به تحصیلات خود ادامه دهد و به خارج از کشور برود، اما در واقع افکارش آنقدر پراکنده شده بود که نمی دانست در نهایت می خواهد چه کار کند. مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد. او چند ماه در رادیو بازی کرد: بازیگری خیلی چیزها را از آدم می گیرد.

نمایشنامه‌هایی از چخوف، شکسپیر، ایبسن، او در کالج نیز در کلاس‌های بازیگری شرکت کرد: تمرین صدا، بیان، تنفس، و روزی با پیروی از روحیه ماجراجویانه‌اش، در نمایشی از تلویزیون اجرا کرد. او شرط کرده بود که حتی اگر کارش متوسط ​​باشد، ادامه نخواهد داد. او از متوسط ​​بودن متنفر بود، اما چه زمانی بازی پخش شد، همه گفتند: تو خیلی با استعدادی و او احساس کرد که دارد به کار علاقه دارد. جمشید مشایخی از او برای کار در اداره تئاتر دعوت کرد. در همان زمان در اولین فیلمش به نام «هر سه گفتند» بازی کرد تا اینکه اتفاق بزرگی افتاد.

فریماه فرجامی گفت: «انقلاب آمد، فکر کردم باید اینجا بمانم. فکر می‌کردم اگر بمانم، سهمی در کار دارم، نه به خاطر سینما و تئاتری که هنوز شروع نکرده بودم. فکر می کردم باید کاری را شروع کنم و دقیقاً نمی دانستم چیست، فقط می دانستم که باید بمانم. آن تابستان، او از نوشیدن قهوه در رم لذت می برد. در پاییز کنار سن قدم بزنید. دیدن دوستان قدیمی در یک روز مه آلود در لندن. اما چیزهایی در تهران بود که مرا عقب انداخت. فریماه در آن سال ها برایم بسیار جذاب است، اما فکر می کنم فریماه خیلی تغییر کرده است. لذت هایی که در آن زمان داشتم زیاد بود، اما آنی بود، در عوض بیشتر متفکر شدم. بیشتر اوقات فکر می کنم زیاد آن را دوست ندارم، تقصیر من نیست. به همه چیز درباره مادرم فکر می کنم که اخیراً از دست داده ام. شب ها در خانه اش می خوابم، گاهی اوقات بوی او را در اتاق استشمام می کنم. او دوست داشت شاد باشد و اگر مرا در حال فکر می دید غمگین می شد.

منبع: ایسنا


اخبار خبرگزاری رکنا

درباره محمدصادق مجدی

پیشنهاد ما به شما

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

میز تحریر چوبی و میز کامپیوتر چوبی؛ قلب تپنده هر فضای کاری و آموزشی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *