شنبه , ۳ خرداد ۱۴۰۴

17 ساله پسر سرکردگان بی رحم ترین باند کوچک تهران + جزئیات • رکنا

پسر 17 ساله سرکردگان بی رحم ترین باند کوچک تهران + جزئیات

به گزارش رکنا، میلاد جوان ترین عضو این باند و عجیب تر از آن سرکرده باند تنها 17 سال سن دارد و اکنون برای اجرای حکم باید برای دومین بار به کانون اصلاح و تربیت منتقل شود. جرم سرقت و زورگیری

سعید 18 ساله است، با اندامی لاغر و قد کوتاه. قبل از اینکه تصمیم به دزدی و زورگیری بگیرد، در ویترین مغازه کار می کرد تا در صورت شکست در درس، در مهارت های انسانی موثر باشد. نیما هم سن سعید بود و در یک میوه فروشی در شرق تهران کار می کرد. نفر چهارم این باند حمید نام دارد که از 3 نفر دیگر بزرگتر است، 19 سال سن داشت و با مبلغی بالغ بر 3 میلیون تومان شاگرد مکانیک بود. این 4 جوان در یک محل زندگی می کنند و از دوران کودکی با هم دوست بوده اند و روزهای خوش و تلخی را سپری کرده اند تا اینکه یک شب در پارک محله با اصرار میلاد تصمیم به سرقت تلفن همراه می گیرد و چون تا به امروز جز میلاد آنها هیچ کدام از این کارها را انجام ندادند، فقط 10 گوشی را به زور می گیرند.

ما می خواستیم بدون عرضه نباشیم

نیما درباره همین مشکل می گوید: «ما اشتباه کردیم و به خاطر حرف های میلاد که مدام ما را ناتوان خطاب می کرد و از طرفی برای رهایی از شرایط مالی سختی که در آن قرار داشتم، ج تصمیم گرفت که تبدیل به یک شود. عضو.. گروهی که حداقل میتونم تو زندگی خوش بگذرونم ولی متاسفانه نتیجه فقط پشیمونی بود و حتی پولی که به دست آوردم کمتر از فروش میوه بود.

البته در این سرقت ها نیما نقش دوچرخه سوار را بازی می کرد و سعید و میلاد با روش های ناشیانه و خطرناک گوشی های مردم را با چاقو و قمه سرقت می کردند. در این بین سعید شروع به صحبت می کند و میلاد را مقصر وسوسه آنها می داند و می گوید: شرایط سخت زندگی من در تصمیم نهایی برای پرواز تاثیری نداشت. خب من هم مثل همه جوان ها دوست داشتم زندگی شاد و سالمی داشته باشم، اما وقتی پدرم با وجود داشتن یک برادر 6 ساله ما را رها کرد، طبیعتاً فشار زیادی به ما وارد کرد. البته در این شرایط هم امکان ادامه زندگی سالم وجود داشت تا اینکه یک ماه پیش مادرم به دلیل داشتن مواد مخدر توسط پلیس دستگیر و روانه زندان شد. اینجا بود که بار رسیدگی به برادر کوچکترم نیز بر دوش من افتاد، بنابراین این تصمیم را گرفتم. الان هم برادرم با مادربزرگم در همدان زندگی می کند و من باید هزینه ای بپردازم که تنها من نیستم و پدر و مادرم هم روی آن تاثیر دارند.

بعد از صحبت های سعید که با هیچ کلمه ای نمی توان دردش را توصیف کرد، حمید شروع کرد و گفت: من شاگرد ماشین سازی هستم که فقط 3 میلیون تومان به من حقوق می دهم. البته می توان گفت که اگر پول در بیاورید حداقل یک مهارت را یاد می گیرید، اما حقیقت این است که وقتی فردی به پول نیاز دارد دیگر مهارت و تخصص برای او اولویت ندارد. وقتی الان به پول نیاز دارم و حتی 3 میلیون تومان هم برای حمل و نقلم ندارم، چگونه می توانم به مهارت و آینده ام فکر کنم؟

در پایان باید گفت که انتشار فیلم اخاذی های این افراد به ویژه اخاذی خشونت آمیز پلیس راهنمایی و رانندگی واکنش های بسیاری را در پی داشت اما جنبه دیگری که جای توجه دارد درد و رنج است. که این چهره های جوان در زندگی رنج کشیده اند

https://www.rokna.net/fa/tiny/news-882248>منبع:

خبرگزاری رکنا توسط سردبیران رکنا


اخبار خبرگزاری رکنا

درباره محمدصادق مجدی

پیشنهاد ما به شما

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

تولید کننده میز تحریر و میز کامپیوتر چوبی

میز تحریر چوبی و میز کامپیوتر چوبی؛ قلب تپنده هر فضای کاری و آموزشی در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *