چرا پروژه عادی سازی ظریف شکست خورد؟ غمگین ترین روز آقای وزیر
به گزارش اختاز نیوز، محمدجواد ظریف می خواست در کسوت وزیر امور خارجه پروژه عادی سازی روابط بین الملل را به ایستگاه واشنگتن برساند و راه حل بحران هسته ای را دروازه ورود به این مرحله دانست. اما همه این امیدها با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 2016 و در نهایت در 8 می (18 می) کم رنگ شد. معامله بیرون آمد
پیشنهاد جدید ولی نصر برای توافق هسته ای غرب و ایران
ترامپ از برجام خارج شد
28 اردیبهشت 97 بود و بالاخره اتفاقی که یک سال پیش پیش بینی شده بود محقق شد. دونالد ترامپ – رئیس جمهور وقت آمریکا او یکی از شعارهای انتخاباتی خود را دنبال کرد و از برجام خارج شد. بدون شک سیاه ترین چهره آن روز محمدجواد ظریف بود.
او در سال 2012 از منشی وی به عنوان وزیر امور خارجه برای طراحی و اجرای پروژه احیای روابط ایران با جهان انتخاب شد. او را باید یکی از معماران مهم عادی سازی روابط ایران با غرب به ویژه اروپا در سال های ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی به شمار آورد، اما این بار می خواست پروژه عادی سازی روابط را در ایستگاه واشنگتن در واشنگتن انجام دهد. کسوت وزیر امور خارجه
تلاش برای حل بحران هسته ای
ظریف راه حل بحران هسته ای را دروازه ورود به این مرحله می دانست. به همین دلیل بلافاصله پس از آغاز به کار رسمی دولت اعتدال، رایزنیها و مذاکرات برای حل بنبست هستهای آغاز شد و این تلاشها در نهایت در 2 تیر 1393 به نتیجه رسید. اما به همان اندازه که محافظه کاران ایران از دستیابی به توافق ناراضی بودند، ظریف و متحدانش با آن همراهی نکردند. چرا که قدم اول با موفقیت برداشته شده بود و همین امر باعث امیدواری برای ادامه این پروژه شد.
یکی از این نشانه های امید در سخنرانی سال نوی روحانی در بهار 1394 نمایان شد. جایی که رئیس جمهور وقت ایران به ضرورت برجام دوم و سوم اشاره کرد. در آن مقطع مشخص شد که هدف نهایی مغز متفکر دیپلماسی دولتی چیست: نزدیک شدن به واشنگتن و نتیجه طبیعی آن خروج ایران از وضعیت غیرعادی نظام بین الملل است.
شوک انتخاباتی
همه این امیدها با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر 2016 کمرنگ شد. احتمالاً پس از این شوک انتخاباتی که نه تنها ایران را تحت تأثیر قرار داد بلکه جهان را تکان داد، ظریف در پشت پرده تلاش زیادی کرد تا وارد مذاکره با تیم ترامپ در اوایل دوره گذار شود. دوره و متقاعد کردن رئیس جدید کاخ سفید مبنی بر اینکه ادامه برجام دارای منافع متقابل و متقابل خواهد بود. اما به نظر میرسد همه این راهها نه از زمان اعلام پیروزی مرد نارنجیپوش، بلکه در ماههای پایانی دولت اوباما بسته شده است و ظریف فقط باید منتظر آن بود. و این چیزی جز پایان زودهنگام برجام نبود.
عمر کوتاه برجام
طول عمر برجام به قدری کوتاه بوده که دوره اجرای آن تقریباً برابر با زمان مذاکرات احیای برجام در دوره بایدن است. اما سوال اینجاست که چرا پروژه ظریف و همراهان شکست خورد؟ مراجعه به علوم سیاسی و برخی نظریه های آن می تواند این معما را حل کند. در علوم سیاسی بحث نظری مهمی تحت عنوان «عامل-ساختار» وجود دارد که یا با تعارض این دو و یا در قالب نقش همگرای این دو مؤلفه تعریف می شود. به نظر می رسد در تاریخ پایان زودهنگام برجام، هم تعارضات بین این دو سطح و هم درگیری ها و مناقشات در یک سطح وجود دارد.
اگر بخواهیم موضوع را کمی واضح تر و با مثال های بیشتری توضیح دهیم، توجه به این تعارضات بسیار مهم است. اولین سطح تعارض ساختار و عامل مربوط به سیاست داخلی ایران است. در این بعد، بین آنچه ظریف فکر میکرد و سیاستی که در سطح تصمیمگیری وجود داشت، ناهماهنگی وجود داشت.
این ساختار، برجام را یک توافق تاکتیکی میدانست و نه تکهای از پازل عادیسازی روابط ایران و غرب. بنابراین بلافاصله پس از برجام، محدودیت هایی برای پیگیری استراتژی مورد نظر ظریف و تیمش اعمال شد.
سطح دومی از درگیری در ایالات متحده وجود داشت، و نشان دهنده نوعی درگیری در سطح عامل بود، و در نتیجه عدم اجماع در میان نخبگان حاکم در مورد دستور کار کلی برای اقدام مشترک.
برجام گرفتار درگیری جناحی شد
در نهایت این تضاد باعث شده که برجام در دام درگیری های جناحی در آمریکا بیفتد و از ارزش و اعتبار این توافق کاسته شود. اما تضاد سطح سوم بین ساختار سیاسی در آمریکا و ساختار تصمیمگیری در ایران بود. چشم انداز ساختاری واشنگتن بر این اساس استوار بود که برجام می تواند به دومینوی همکاری تهران و واشنگتن منجر شود و معمای چهارده دهه ای ایران در سیاست خارجی آمریکا را حل کند.
از این منظر است که بندهای غروب آفتاب در سال های 2020، 2023، 2025 و غیره تعریف شدند. این دوره های تاریخی دارای مفاهیم معنایی هستند. به عبارت واضح تر، ایده ساختار این بود که حداقل پنج سال پس از اجرای توافق هسته ای، روابط تهران و واشنگتن آرام شود. اما این تفکر ساختاری در داخل ایران به یک سد ساختاری برخورد کرد و تهران پس از اجرای برجام، نوار دومینو را از توافقات قطع کرد تا به سیاست خودکفایی در عرصه راهبردی و منطقهای خدشه وارد نشود.
این گونه تضادهای ساختاری اساساً فلسفه استراتژی توافقات متوالی با تهران را از بین برد و ترامپ یا کلینتون در سطح کارگزاری باید برای عقلانیت در سطوح ساختاری برای یافتن راه های جایگزین به آن پایان می دادند.
دلیل شکست برجام هرچه که باشد، یک چیز در تهران 2017 مشخص بود: پروژه عادی سازی ظریف و همراهانش شکست خورده بود.