هشدار جدی رسانه های اصولگرا درباره طرح “کمپین رقص دختران ایرانی و انتشار مجازی آن”
کمپین دختران رقصنده ایرانی و انتشار آن در فضای مجازی، نوعی «آنومی» یا به عبارتی «آشوب» در سطح هنجار اجتماعی ایجاد می کند و این انسجام اجتماعی را بر هم می زند. زیرا اساساً امری بیگانه است و این عمل ناشناخته می خواهد در سطح کلان اجتماعی خودنمایی کند. تاثیر روانی این تخلفات باید جدی گرفته شود.
توصیه مهم علم الهادی به رهبران/ ریشه عفاف و حجاب باید بماند
در روزهای اخیر ویدئویی منتشر شده است که در آن گروهی متشکل از 5 دختر جوان اهل منطقه 13 اکباتان در حال رقصیدن با آهنگ آرام باش خواننده نیجریه ای هستند و به نوعی فعالیت مدنی و اعتراضی هستند. اتفاقات اخیر نسبت به دولت ویدئوی این رقصندگان منطقه اکباتان به سرعت بازتاب گسترده ای در فضای مجازی پیدا کرد و مخالفان و موافقان آن نسبت به این کلیپ واکنش نشان دادند. چندی نگذشته بود که در فیلم دیگری این دختران از اقدام خود ابراز پشیمانی و پشیمانی می کردند و می گفتند: «به قول قهرمان کشورمان ما دختران شما هستیم.» گاهی اشتباه می کنند.
کمپین زنان و دخترانی که می رقصند راه اندازی کنید
پس از این اتفاق بود که طی کمپینی تعدادی از زنان و دختران ایرانی با تبلیغاتی که در رسانه های سراسری منتشر شد، فضای مجازی زبان فارسی را پر کردند و از رقص خود فیلمبرداری کردند و این کار را برای حمایت از دختران رقصنده اکباتان انجام دادند. آنها آن را اعتراضی و اقدامی ستیزه جویانه علیه احکام و قوانین اسلامی می دانستند.
طبیعتاً بحث در مورد چنین اقداماتی گسترده و بیشمار است و کافی است با جست و جو در فضای مجازی به تحلیل های مختلفی که در این زمینه ارائه می شود دسترسی پیدا کرد. اما این عمل از جنبه های جامعه شناختی و روانشناختی قابل بحث و بررسی است. آیا واقعاً می توان ساختاری را که 44 سال است در برابر جدی ترین تهدیدات و تحریم های سیاسی، اقتصادی و امنیتی پایدار مانده است، با رقص ویران کرد؟ تأثیرات این نوع کنش بر جامعه و تحلیل معرفتی آن چیست؟
واکنش این رویدادها
ابتدا باید کمپین رقص برخی از دختران و زنان ایرانی را نوعی «واکنش» دانست. واکنش ها باعث ایجاد انرژی می شود و اغلب این انرژی در افراد کنترل نمی شود. به همین دلیل افراد سرسخت و واکنشی یا به ورطه افراط می افتند یا در وادی افراط. به عبارت دیگر، درست یا نادرست، موضوعی آنها را آزار داده یا از سوژه ای “احساس” آزارشان می کند (هرچند به صورت کاذب و غیر واقعی)، حالا این افراد آماده رویارویی با این چیز موذیانه ای هستند که در داخل است و آنها را دارند. افکار خود، واکنشی را برای نشان دادن مخالفت و اعتراض خود به سؤال ایجاد می کنند و معمولاً به تأثیرات و نتایج آن توجه نمی کنند.
نتیجه در چنین فضایی ایجاد خشونت در پیگیری روند سرسختانه و واکنشی است. اجازه دهید این را با یک مثال توضیح دهم. روانشناسی و علم مشاوره خانواده، افراد لجباز را به عنوان تولیدکننده خشونت معرفی می کند، زیرا کنترل نکردن رفتار آنها منجر به تولید نتایج و ثمرات نامطلوب در محیط می شود. کنشهای واکنشی هیچ «محل میانی» رفتاری ندارند و ممکن است اصلاً ربطی به موضوع مورد نظر نداشته باشند.
وقتی ارزش ضد ارزش می شود
گام بعدی و گام دوم در تحلیل کمپین رقص زنان را میتوان در حوزه «ارزشها و ضد ارزشها» دنبال کرد. در همه جوامع بشری، چیزها معمولاً به عنوان ارزش شناخته می شوند، اما وقتی به آنها اهمیت بیش از حد و غیرقابل کنترلی بدهیم، این ارزش ها می توانند به ضد ارزش تبدیل شوند. مثلا گاهی آزادی امنیت را تضعیف می کند یا رویکرد سوسیالیستی آزادی های فردی را نادیده می گیرد و…
حال در مقایسه این موضوع با کمپین رقص زنان، باید گفت که خواست آنان «آزادی» و «شادی» در جامعه است. این افراد به یک معنا می خواهند با رقصیدن در فضای عمومی جامعه، آزادی و شادی خود را نشان دهند. شعار «آزادی» و «زندگی خوب» برای کل سالک و هدف کل پیام آور مطلوب است، اما در چنین اقدامی و با نمایش رقص خیابانی، موجب رواج مفهوم مقدس می شود. آزادی و آزادی اگرچه این کمپین مدعی بازنمایی ارزش آزادی است، اما در عمل و در نتیجه ارزش دیگری به نام «اخلاق اجتماعی» را به چالش می کشد و به یک ضد ارزش تبدیل می شود. لازم به ذکر است که مسئله تبدیل ارزش ها به ضد ارزش ها به نوعی به همان پرسش رفتارهای «واکنشی» می پیوندد و باید از این منظر تحلیل و بررسی شود.
ایجاد هرج و مرج روانی با از بین بردن عناصر انسجام اجتماعی
گام سوم به عناصر منسجم بخش اجتماعی مربوط می شود. در هر جامعه ای، از خاورمیانه مسلمان گرفته تا قبایل سرخپوست آمریکای جنوبی، عناصر و عواملی جامعه را یکپارچه کرده و انسجام آن را حفظ می کنند. مثلاً در ایران «دین» عنصر وحدتبخش است یا در آمریکا «ناسیونالیسم» چنین کارکردی دارد و در شعار سیاسی «اول آمریکا» خودنمایی میکند. همین عناصر زیاد باعث ایجاد انسجام می شود و انسجام در بعد فردی و اجتماعی اساس جامعه است. مثلاً در بعد جمعی نوعی وحدت ایجاد می کند تا افراد در مواقع نیاز بتوانند به همدیگر کمک کنند و در حوزه فردی نیز به انسان هویت می بخشد و می توان گفت سرپناهی انسانی در آن ایجاد می کند. جامعه.
کمپین دختران رقصنده ایرانی و انتشار آن در فضای مجازی، نوعی «آنومی» یا به عبارتی «آشوب» در سطح هنجار اجتماعی ایجاد می کند و این انسجام اجتماعی را بر هم می زند. زیرا اساساً امری بیگانه است و این عمل ناشناخته می خواهد در سطح کلان اجتماعی خودنمایی کند. تأثیر روانی چنین نقض هنجارها باید جدی گرفته شود. زیرا می تواند به تدریج هنجارها و مفاهیمی مانند اخلاق، مردم، آزادی و غیره را تغییر دهد و وقتی ساختار ارزش های شما به هم می ریزد وحشتناک تر است، اما هیچ جایگزین تضمینی برای این وجود ندارد. چیزی که نیهیلیسم مدرن که از دیرباز در ایران قابل مشاهده بود، از آن رنج می برد. بنبست نیهیلیسم زمانی بود که وقتی قرار بود جایگزین هنجارها و ارزشهای گذشته، الگو و نمونه شود، گفت: «چه ارزشی؟ گارانتی چی؟ گارانتی به چه کسی؟
گاهی این هرج و مرج هنجاری منشأ خوبی دارد و خود سازماندهی مجموعه عناصر منسجم حول یک پرسش معتبر، درست مانند پیامبران الهی. قرآن در این باره می فرماید: «هنگامی که مردم امت بودند، خدای پیامبر اخبار و پیامبران را فرستاد و با آنان کتاب به حق نازل کرد تا میان مردم در آنچه اختلاف می کردند حکومت کند و ما اختلاف کردیم. بر آنها جز الادین، و او از آن من است، پس آنها را با دلیل داوری خواهم کرد. الحق بزنه و الله یهدی من یشا الی صراط مستقیم»
حقیقت این است که آشوب 1401 و مظاهر مدنی و سیاسی آن در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بی بدیل است و بیشترین تأثیر این حوادث نوعی اختلال روانی در بین مردم بوده است که بسیاری از آنها را از بین برده است. از ایمنی آنها و پناهگاه فکری و وادی جذب مزخرف شد.