نیروی اصلی اعتراضات پاییزی دهه شصت بود
فضای خانوادگی – بیشتر خانواده ها پرجمعیت بودند. در این فاصله ده ساله بیش از 16 میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده شده است که به طور متوسط و با احتساب میزان مرگ و میر سالانه 1.8 میلیون کودک، به جمعیت 33 میلیونی سال 55 اضافه شده است. و اندازه خانوار و رشد جمعیت به بالاترین حد رسیده در ایران رسید.
آنهایی که می گفتند دهه 80 هستند، از یک طرف آنها را بیشتر می دیدند و از طرف دیگر فکر می کردند ساختار رسمی آنها را نادیده می گیرد، اعتراض کردند. اما واقعیت این بود که دهه 60 مظلوم ترین نسل در تاریخ معاصر ایران و همچنین یکی از باوقارترین نسل ها هستند و آثار این دو ویژگی باعث تنفر بیشتر آنها از وضع موجود شد و در اعتراضات پاییز منعکس شد. . در این یادداشت سعی می کنم نشان دهم که چرا آنها مظلوم ترین و در عین حال شایسته ترین نسل بودند. البته اینها خصوصیات و شرایط کلی این نسل است و الزاماً همه آنها نیست.
پدران و مادران در زندگی و انقلاب آنها نقش داشته اند، اگر تعداد فرزندان زیاد شود بهره آنها از امکانات زندگی کم می شود، طبیعتا محبت و توجه کمتری را تجربه می کنند. جالب است بدانید نه تنها تعداد فرزندان در خانواده ها افزایش یافته، بلکه سن پدران نیز کاهش یافته و شاهد نوعی ازدواج زودهنگام با ضعف پایه اقتصادی خانواده بوده ایم.
این وضعیت در دانشگاه ها نیز ادامه داشت، یعنی این نسلی که در 18 سالگی وارد دانشگاه شد، از یک سو همچنان تحت کنترل فکری، اعتقادی و رفتاری بود و از سوی دیگر از نظر کمی وضعیت خوبی در مقایسه با آن پیدا کرد. به گذشته از سال تحصیلی 1374-1375 که وارد دانشگاه شدند، ظرفیت دانشگاه ها دو برابر شده است، به ویژه برای دختران، این تغییر ملموس تر بوده است. بنابراین نسل مذکور با تضاد جدی مواجه شد، از یک سو افراد بیشتری وارد فرآیند آموزش عمومی و عالی شدند، اما با محدودیت های این نظام نیز دست و پنجه نرم کردند. به هر حال کیفیت تدریس آنها به دلایل مختلف به ویژه در زمینه علوم انسانی و اجتماعی از آموزش های قبلی بهتر بود.
فضای عمومی – این نسل در فضای عمومی انقلاب متولد شد. دوران پرتنش انقلاب، شرایط سیاسی بعد از انقلاب و سپس جنگ و… شرایطی که تنش های مختلفی را برای افراد و خانواده ها به همراه داشت، شاید بتوان گفت فضای عمومی برای آنها سیاه و سفید بود و فرزندانی که در این دوره به دنیا می آمدند بسیار کمتر از فرزندان قبل و بعد بودند، بچه دار می شدند و با تنوع زندگی مواجه نمی شدند. رسانه و مدرسه و خیابان همه برایشان یک رنگ بود و شادی و شیطنت ضعیف ترین.
محیط اقتصادی – وضعیت اقتصادی به دلایل مختلف قطعا رو به کاهش بود، تولید ناخالص داخلی از سال 1356 تا 1367 به استثنای 3 سال در نزول مستمر بود، هرچند فشار وارده بر خانوارها با این کاهش همخوانی نداشت، اما در مجموع این فشار بود. به دخل و خرج خانوارها منتقل شد که با رشد جمعیت نیز مواجه شدند. استفاده از کوپن یکی از راه های جبران این وضعیت بود که در حال حاضر شاهد آن هستیم.
اگر سن اشتغال بعد از تحصیل در دانشگاه را در نظر بگیریم، یعنی متولدین سال 1360 (به طور متوسط) انتظار می رود در سال 1392 تا 1393 وارد بازار کار شوند، اما نکته مهم این است که آنها وارد دهه اقتصاد ایران شده اند. مصادف با دوره احمدی نژاد بود و شاهد توقف رشد اشتغال بودیم. نرخ مشارکت اقتصادی که در دوره اصلاحات به سرعت در حال افزایش بود و از 34.7 درصد در سال 1376 به 41.3 درصد در سال 1384 رسید، روندی نزولی پیدا کرد و در سال 1390 به 9.36 درصد رسید که بیشترین زیان مربوط به زنان است. زنانی که بیشتر در دانشگاه ها حضور داشتند، در زمینه اشتغال دچار عقب نشینی شدند و خشم و عصبانیت آنها را بیشتر کرد. نرخ مشارکت زنان از 17.1 درصد در سال 2004 به 0.12 درصد در سال 2014 کاهش یافت که یک کاهش شدید بود.
آموزش و سلامت – اگرچه از نظر شاخص های آموزشی و بهداشتی، وضعیت متولدین این دهه نسبت به پیشینیان بهتر شده است، اما به هر حال با کمبود امکانات از جمله دو یا حتی سه مدرسه با دانش آموز بیشتر مواجه بوده اند. فضای مدارس نیز متاثر از فضای عمومی جامعه و فاقد نشاط و تنوع بود، بیش از هر چیز محل انتقال مفاهیم عقیدتی بود که در نگاه این کودکان که انقلاب را نفهمیده بودند، غالب بود و بعدها ضد دین ترین افراد از این نوع آموزش بیرون آمدند.
در این مدت نرخ بیکاری مردان کاهش یافته اما نرخ بیکاری زنان افزایش یافته است. در مقابل، تعداد دانش آموزان دختر که در سال 1376 حدود دو سوم دانش آموزان پسر بود، در سال 1384 حدود 7 درصد بیشتر از دانش آموزان پسر بود. در واقع نسل مذکور نه تنها از نظر وضعیت اقتصادی و اشتغال عقبتر بود، بلکه بیشتر مربوط به زنان بود، در حالی که هر دو جنس بهویژه زنان فرصتهای تحصیلی بهتری پیدا کردند.