سریال شوگان نمونه بارز طعم خوب ژاپن فئودال در بسته بندی گران قیمت است. این بدان معناست که اقتباس FX از رمان تاریخی حماسی جیمز کلاول بدون شک یکی از بهترین سریال های تلویزیونی سال 2024 است که هر مخاطبی باید حداقل یک بار آن را تماشا کند. در آینده، برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این اثر، سری شوگان ویجایاتو را بررسی کنید.
خلاصه: جان بلکثورن، ملوان انگلیسی در یک کشتی تجاری هلندی، و خدمه بازمانده اش در سال 1600 پس از میلاد به سواحل یک دهکده ماهیگیری ژاپنی می رسند. اما چالش بزرگی پیش روی آنهاست. نکته این است که این گروه در زمان بی ثباتی سیاسی وارد ژاپن شد، زمانی که شورای امپراتوری قصد داشت یکی از پنج عضو خود، لرد یوشی توراناگا، را از صف طولانی سامورایی سرنگون کند. این آغاز یک نبرد سیاسی و تاکتیکی است که سرنوشت همه افراد درگیر در این داستان را تحت تأثیر قرار می دهد.
قبل از بررسی این سریال باید بدانید که ژاپن فئودالی و دوره ادو در سال های اخیر به دلیل یکی از پرفروش ترین بازی های ویدیویی Ghost of Tsushima و مجموعه انیمه های نتفلیکس Blue Eyed Samurai در سراسر جهان محبوبیت جدیدی پیدا کرده اند. داستان های هر دوی این تولیدات به بررسی برخی از جذاب ترین دوره های تاریخ غنی، پر جنب و جوش، پیچیده و خشونت آمیز ژاپن می پردازد.
اما Shogun Now، بر اساس رمان حماسی جیمز کلاول، در طول دوره انتقالی بین سیستم فئودالی و سیستم ادو، و رویدادهای منتهی به نبرد واقعی شیگاهارا در سال 1600 پس از میلاد اتفاق میافتد. اما نکته این رمان اقتباسی این است که اگرچه شخصیت های رمان کلاول تخیلی هستند، اما همگی بر اساس شخصیت های تاریخی واقعی ساخته شده اند.
اگر بخواهیم این مینی سریال ده قسمتی را با اثر دیگری مقایسه کنیم، باید گفت که سریال شوگان از بسیاری جهات نسخه ژاپنی بازی تاج و تخت است، اما بدون اژدها و عناصر فانتزی تاریک موجود در آن. این داستان ممکن است در ابتدا خود را به عنوان داستان قهرمانانه جان بلکتورن (کازمو جارویس) در ژاپن نشان دهد، اما به زودی مشخص می شود که بلک تورن، معروف به آنجین ساما، صرفاً ناظر بازی تاج و تخت است که توسط لرد یوشی توراناگا (هیرویوکی) اداره می شود. سنادا). ) و رقیب او، لرد ایشیدو کازوناری.
در نتیجه این زبان انگلیسی یک وسیله یا روش داستان سرایی برای غرق شدن مخاطب در داستان فوق العاده این مجموعه تلویزیونی است. به عبارت دیگر او فقط یک شخصیت در داستان یک شخصیت مهم دیگر است. لازم به ذکر است که ریچل کوندو و جاستین مارکس به عنوان سازندگان این سریال توانسته اند روایت سنگین کلاول را در یک مینی سریال ده قسمتی متراکم کنند.
هدف این اقتباس قوت روایت ساده و اجرای زیبای آن است. با توجه به اینکه بسیاری از فیلمسازان در گذشته نتوانستهاند تعادل مناسبی را در اقتباس از روایتهای حماسی پیدا کنند، دیدن چیزی شبیه شوگون دستاورد قابلتوجهی است. همچنین شایان ذکر است که علیرغم بیتجربهگی نسبی جفت تهیهکننده در کارگردانی دیگر تولیدات مهم، کوندو و مارکس مجموعهای تلویزیونی با جلوههای بصری خیرهکننده، فیلمنامهای استادانه و اجرای عالی ارائه کردهاند. چیزی که من میخواهم بگویم این است که هر قسمت از سریال تعلیق، هیجان، اکشن کاتانا، درام و درک عمیقتر از فرهنگ و سنتهای غنی و پیچیده ژاپن را به مخاطب ارائه میدهد.
لازم به ذکر است که زیبایی شناسی آسیای باستان در سینما به اندازه عشق مخاطب به ژانر «جیدایگاکی» (نوعی درام تاریخی ژاپنی) مبهم است. این معمولاً به این معنی است که درامهای تاریخی که روایتشان بر تقابل ساموراییهای شجاع و باندهای مزدور شیطانی است، با دیگر آثار سینمایی این نقطه از جهان متفاوت است. اما چرا؟ زیرا Jidaigaki با مفهوم سادهتر و روکش هنری متفکرانهاش، میتواند به راحتی میلیونها بیننده را به صفحههای سینما جذب کند. اکشن موفق در این سبک و ژانر به کارهای اولیه ماکوتو کوبایاشی یا آکیرا کوروساوا برمی گردد. یکی از مشهورترین آثار ادبی درباره ژاپن فئودالی در دوره ادو، رمان «شوگان» است. مقدمهای غیرخطی به سفر سیاسی و تاریخی آن دوران که با رفتار ژاپنیها در تقابل با فرهنگ انگلیسی برابری میکند.
حالا سبک کوندو و مارکس با ژانر اکشن جیدایگیکی فاصله دارد اما مدل داستانی این سریال این است که من مخاطب با شخصیت و عملکرد همه این افراد همذات پنداری می کنم. در واقع، به لطف فیلمنامه منعطف، همه شخصیتها در طول نمایش به زمان مناسب خود میرسند و راشل کاندو و جاستین مارکس به همراه تیم کارگردانی قوی سریال، شخصیتهای خود را به چرخشهای انیمیشنی تبدیل میکنند که تماشایی فوقالعاده را به نمایش میگذارند. . ببین
خواه نقشه جنگی مرموز لرد یوشی تورناگا باشد، تحقیقات لیدی ماریکو در مورد گذشته اش، یا حتی رابطه پیچیده آنجین با یک مرد بومی ژاپنی و مسیحیان پرتغالی که در سرزمینشان ساکن شده اند. این داستان آنقدر آرام و زیبا همه چیز را به نمایش می گذارد که مخاطب خود را در این محیط خشن و خشک ناظر می پندارد. اما بسیاری از منتقدان، از جمله من، شوگان را نسخه جدید و بهبود یافته بازی تاج و تخت نامیدند (و هنوز هم میکنند). اما باید توجه داشت که این تا حدی درست است.
اما چرا می گویم جزئی؟! خوب، این سریال واقعاً تمام توجه بیننده را روی تصاویر شگفت انگیز و کلیپ های صوتی شنیدنی خود با بخش هنری جامع خود متمرکز می کند. حتی می توان گفت دسیسه های موجود در قصرها نیز به این داستان حال و هوایی نزدیک به بازی تاج و تخت می دهد، اما لذیذترین قسمت ژانر جیدایگکی یعنی اکشن در حضور سامورایی در پس زمینه و تنها در سازندگان به موارد نادری متوسل می شوند. بنابراین، تفاوت بزرگ بین این سریال و بازی تاج و تخت این است که هیچ نبرد بزرگ و شگفت انگیزی وجود ندارد.
بنابراین، “شوگان” تنها بر دیالوگ ها و اختلافات بین قبیله ها و دایمیو تکیه دارد و همچنین زیبایی شناسی شرق باستان را آشکار می کند. در واقع صحنه های اکشن این فیلم جدید را می توان روی انگشتان یک دست شمرد. اما نکته اینجاست که انفعال اصلاً به داستان آسیب نمی زند، برعکس فقط به درد آن می خورد.
بینندگان می توانند از همان قسمت اول با فرهنگ و آداب و رسوم ژاپنی این کشور شگفت انگیز ارتباط برقرار کنند. در واقع سازندگان وقت خود را جلوی تماشاگران تلف نمی کنند و از ابتدای نمایش، شخصیت ها و اتفاقات داستانی زیادی را روی میز می گذارند. حتی در بخش کارگردانی، همه کسانی که پشت دوربین هستند نه تنها به رمان اصلی جیمز کلاول، بلکه به تاریخ ژاپن نیز احترام می گذارند و شوگان را به یک سفر مستند تقریبا واقع گرایانه به اعماق پراکنده ترین و تاریک ترین دوره دوره ادو تبدیل می کنند.
شکی نیست که این سریال هم از نظر روایت خوب و چندلایه و هم پرداخت شخصیت یکی از برجسته ترین آثار مدرن است. برای مثال، شخصیت لیدی ماریکو با بازی آنا ساوی یکی از آن زنان تاریخ ژاپن است که پر از رمز و راز و نکات داستانی جالب برای مخاطب است. شخصیت خود توراناگا با بازی عالی هیرویوکی سانادا نیز شخصیتی جذاب با فراز و نشیب های ظریف است که هر بیننده ای سعی در رمزگشایی از رفتار و تصمیماتش دارد.
هیرویوکی سانادا، ستاره کهنه کار ژاپنی، که اخیرا در فیلم های John Wick: Chapter 4 و Bullet Train بازی کرده است، در نقش لرد توراناگا بی نظیر است و این نقش را به خوبی ایفا می کند. فقط می توان گفت که گستره شخصیت توراناگا با بازی فوق العاده پیچیده ساندا به منصه ظهور رسید. از آنجایی که مقایسه Game of Thrones با این سریال اجتناب ناپذیر است، توراناگا را می توان ترکیبی عالی از ند استارک و تایوین لنیستر دانست.
اگرچه توراناگا شخصیت اصلی داستان است، اما خانم ماریکو با بازی آنا ساوای تاثیرگذارترین شخصیت داستان محسوب می شود. ماریکو آخرین بازمانده خانواده اش است که زمانی یک طایفه برجسته سامورایی بودند و با وفاداری بی دریغ به لرد توراناگا به مذهب کاتولیک گرویده است. رابطه او با بریتانیایی بلکثورن به عنوان مترجم و عشق ممنوعه او نیز برای پیشبرد داستان حیاتی است.
Cosmo Jarvis، بازیگر نقش Blackthorn، همچنین بهترین عملکرد حرفه ای خود را به عنوان یک ملوان انگلیسی در این سریال ارائه می دهد. رشد شخصیت او در طول فصل نشان دهنده درک مخاطب از چشم انداز اجتماعی و سیاسی ژاپن در سال 1600 پس از میلاد است. از توصیف ژاپنی ها به عنوان وحشی گرفته تا پذیرش آداب و رسوم و سنت های بسیار پیچیده آنها، این چیزی است که بلکثورن را تقریباً یک سامورایی غربی می کند. شخصیت او همچنین در مطالعه جنگ بین پرتغالیهای کاتولیک و انگلیسیهای پروتستان و اینکه چگونه این کشمکش بین مسیحیت به استعمار اروپا دامن زد، مهم است.
اما اگر از داستان و نکات شخصیتی فراتر برویم، باید گفت که این داستان غیرخطی در لایهای هنری ظریف، تاریک و زیبا پیچیده شده است که مملو از جذابترین آثار طراحان تولید در دوران اخیر در حوزه هنری است. تولید سریال تلویزیونی. مناظر ژاپن فئودال با لباس های واقع گرایانه، قاب های زیبا، پرسپکتیوهای اصلی دوربین، رنگ های درخشان رنگین کمان و تغییرات سه بعدی مکان ها در کنار هم پالت بصری ماندگاری را تشکیل می دهند که چشمان مخاطب را نوازش می دهد.
به عنوان مثال، در یک قسمت صحنه ای از یک زلزله عظیم وجود دارد که به معنای واقعی کلمه کل سکونتگاه درون آن جزیره را ویران می کند. مدل ساخت این سکانس و اجرای صحیح آن باعث می شود که در جوایز پیش رو باید از تمامی هنرمندان و رویاپردازان سریال شوگون تقدیر ویژه ای کرد. چرا که در غیر این صورت با فاش نشدن جزئیات تولید این اثر، چنین اثری ضربه ای واقعی بر دل همه استادان سینما خواهد بود.
اگرچه همه قبول دارند که این سریال اثری ستودنی است، اما «شوگون» از یک مشکل کوچک اما مهم در داستان در امان نماند که به سختی می توان به آن اشاره نکرد. این مشکل کوچک فقط حال و هوای عاطفی داستان است که در میانه راه روایت آن از بین می رود. این کتاب دو ساعت بین شروع داستان و اوج آن را به یک میانآهنگ سنجیده و رنگارنگ تبدیل میکند که مملو از مقدمههای عمیقتر در ردیف شخصیتهای فرعی است. اگرچه این رویه زمان کافی را در اختیار مخاطب قرار می دهد تا شخصیت ها را بهتر بسازد، اما این کندی سرعت باعث خستگی برخی بینندگان نیز می شود.
اما باز هم شایان ذکر است که در جنبه های دیگر، اقتباس جدید از رمان جیمز کلاول تمام وفاداری خود را به اصل حفظ کرد و توانست عشق کارگردان را به زیبایی شناسی ژاپن و پیچیدگی شرقی آن گسترش دهد. در رأس داستان این مجموعه، بازتابی بدیع از هنر آسیای شرقی قرار دارد و درون آن ساختار ترکیبی پیچیده و غیرخطی متشکل از انبوهی از شخصیت ها، طرح ها و داستان ها قرار دارد. البته ممکن است درک همه آنها برای مخاطب دشوار باشد. چون این بازی معمولی بازی تاج و تخت نیست. بلکه این سریال مدلی جدید در ژانر جیدایگاکی است که تمامی کارگردانان و سازندگان سریال شوگان در تلاش برای رسیدن به آن هستند.
در پایان باید به پایان مناسب این داستان اشاره کرد. این بدان معناست که پایان شوگان با داستان های سنتی جنگ با نبردهای حماسی فاصله زیادی دارد. بخش پایانی به جای آن بر ایده جنگ و چگونگی تغییر چشم انداز اجتماعی و سیاسی ژاپن برای همیشه تمرکز دارد. این انتخاب خلاقانه نامتعارف میتوانست نتیجه معکوس داشته باشد، اما پایان آن به دلیل فیلمنامه درخشان و بازیهای خوبش آنقدر عالی است که سریال نیازی به سکانس نبرد حماسی ندارد. شوگان احتمالاً به عنوان یکی از بهترین آثار داستانی تاریخی که تا به حال در تلویزیون تولید شده است مورد احترام تماشاگران قرار خواهد گرفت.
در نتیجه باید گفت: شوگان شایسته این همه تمجید از سوی تماشاگران و منتقدان است. این مجموعه با دقت و توجه بی عیب و نقص به جزئیات، طراحی تولید خیره کننده، اجراهای مسحورکننده و فیلمنامه ای ظریف و دقیق ساخته شده است، این سریال به عنوان یک قطعه نمادین درام در تاریخ تلویزیون به شمار می رود.
منبع خبر: https://digiato.com/game/%D9%88%DB%8C%D8%AC%DB%8C%D8%A7%D8%AA%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-shogun-%D8%B4%D9%88%DA%AF%D9%88%D9%86
تحریریه ABS NEWS | ای بی اس نیوز