راس، بدون نیاز به تاکید یا شعار دادن، نقش بیداریبخش آموزههای مارتین لوتر کینگ در زندگی جامعهی آفریقایی-آمریکایی را از طریق نمایی واحد بیان میکند؛ پخش یک تبلیغ تلویزیونی (چپ) مختل میشود (وسط) و سخنرانی دکتر کینگ، بیتفاوتی عمومی را میشکافد (راست). در تمام این مدت، الوود کوچک، بازتاب تصویر خودش را هم میبیند.
معنای هردوی تصاویر آرشیوی سخنرانی سال ۱۹۶۵ مارتین لوتر کینگ و تصاویر مربوط به ماموریت «آپولو هشت» در سراسر روایت فیلم، همین «بلندپروازی» است که «زمینهساز» تحول میشود (دومی، از ایدههای بیانی اختصاصی اقتباس سینمایی است و در رمان اشارهای به آن وجود ندارد). بخش مشهور سخنرانی دکتر کینگ که در پسران نیکل مورد تاکید قرار میگیرد، اساسا دربارهی پیروزی است که سیاهان -به رغم دشواری شرایط وقتشان- با آن فاصلهی زیادی ندارند. دستاورد اساسی جنبش حقوق مدنی، نه «تحقق هدف نهایی»، بلکه مسیری بود که برای آینده ساخت.
مشابه همین نکته را میتوان دربارهی ماموریت «آپولو هشت» مطرح کرد که دومین پرواز و سومین ماموریت برنامهی ده سالهی جان اف کندی برای فرود روی ماه بود. «آپولو هشت»، «هدف نهایی» برنامهی فضایی «آپولو» را محقق نکرد (برنامهای که همهی پروازهاش از ایالت فلوریدا لانچ شدند)؛ اما برای نخستین بار -از طریق قرار گرفتن فضاپیما داخل مدار ماه و چرخیدن به دور آن- ثابت کرد که مقصود بلندپروازانهی فرود روی ماه، دستیافتنی است. هدفی که یک سال بعد و در قالب ماموریت تاریخی «آپولو ۱۱»، محقق شد. راس در طول روایت پسران نیکل، این خوانش از تصاویر آرشیوی مربوط به «آپولو هشت» را زمینهچینی میکند. این، نریشنِ بخشی از یک مستند علمی است که تصاویرش را در فیلم میبینیم:
تمام جهان، پیشرفتهای «آپولو هشت» را پیگیری میکردند؛ چون این حکم آمادهسازی را داشت. دیدهبانی که راه را نشانهگذاری میکرد برای پیروان؛ کسانی که میچرخیدند، آنهایی که فرود میآمدند، جستوجو، رهگیری، مشاهده، ضبط و توصیف میکردند.
اینجا میتوانیم به دوگانهی ترنر-الوود برگردیم و جهانبینی متضادی که دو شخصیت در مواجهه با تبعیض و ظلم داشتند. ترنر، دربارهی «آنچه هست» صحبت میکند و الوود، «دربارهی آنچه باید باشد.» الوود به رستگاری جمعی اهمیت میدهد و در نگاهِ ترنرِ فردگرا، دیگران موانعیاند که باید دور زدشان. دوستی با الوود اما چیزی را در ترنر تکان میدهد. پسر بدبین، کسی را ندارد که به بودناش دلگرم باشد؛ ولی گرمایی که در رابطه با الوود تجربه میکند، ملاقات با مادربزرگ بامحبت رفیقاش و لمس کردن آغوش او، دریچهای تازه میگشاید در دنیای ترنر. بابت همین، وقتی الوود در خطر جانی قرار میگیرد، ترنر او را «مانعی که باید دور زدش» نمیبیند و در قالب عملی متضاد با جهانبینیاش، به همراه او فرار میکند.