سرگرمی

نقد فیلم مرز یاغیان (Rebel Ridge)

سونیه، سه‌بار زاویه‌ی دید روایت‌اش را تغییر می‌دهد. دو نمونه‌ی اول و سوم، غافلگیری ماموران پلیس از قابلیت‌ها یا تدابیر قهرمان را به تصویر می‌کشند. نمونه‌ی میانی هم اجازه می‌دهد که تماشاگر، گیجیِ سامر از بلایی که بر سرش آماده است را هم‌پای او تجربه کند.

در نگاه سونیه، اگر ایالات متحده‌ی آمریکا در نسبت با تبعیض و بی‌عدالتی، از «گذشته» تا «امروز»، تغییری را تجربه کرده، این تغییر «به‌ناچار» و در واکنش به «فشار» موجودیت‌های بیرونی (جریان‌های ترقی‌خواه فرهنگی) شکل گرفته است (کلمه‌ی «مدنی» در عنوان پرونده‌ای که نیروی پلیس باخته است، آدم را به یاد «جنبش حقوق مدنی» می‌اندازد). این «تغییرات»، چیزی را درباره‌ی «ناعادلانه» بودن وضعیت، تغییر نداده؛ صرفا همه‌چیز «پیچیده‌تر» شده است. پلیس شلبی اسپرینگز، ساختار پوسیده‌ای را نمایندگی می‌کند که اگرچه ظاهری «مدرن» پیدا کرده تا صداهای مزاحم بیرونی را خفه کند، ماهیتا همچنان فاسد است (دوربین‌های نصب‌شده روی داشبوردِ خودروهای گشت پلیس، تصاویری را ضبط می‌کنند؛ اما حافظه‌ی این دوربین‌ها -قبل از این که از بین بروند- داخل بایگانیِ «پوسیده‌ی» ساختمان قدیمی دادگستریِ شهر، خاک می‌خورند).

سینمای جرمی سونیه، سینمای جزئیات است

از همین زاویه، می‌توان کل فیلم را سفری دید در مبارزه با تبعیض و بی‌عدالتی اجتماعی؛ مسیری بی‌انتها. قهرمان خستگی‌ناپذیر داستان، روایت را در میانه‌ی جاده شروع می‌کند، در سراسر قصه، خانه‌به‌دوش است و جایی برای سکونت دائم ندارد، از فرط دویدن، همیشه تن‌اش خیس است و در پایان روایت، جز چند لحظه‌ی نفس تازه کردن روی صندلی و در میانه‌ی «راهرو»، فرصتی برای آسایش نمی‌یابد. سونیه، پایانِ سفر قهرمان را جشن نمی‌گیرد؛ بلکه برای نمایش حقیقت تجربه‌اش، به او نزدیک می‌ماند. «عدالت»، مقصدی ایده‌آل نیست؛ مسیری است که قهرمانان یاغی، می‌دوندش.

منبع: https://www.zoomg.ir/movie-tv-show-review/401389-rebel-ridge-movie-review/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا