مرجان با چاقو گوش مرد شیطان صفت را برید و به کلانتری رفت! / التماس کردم گوش نکرد انتقام گرفتم! • رکنا
به گزارش رکنا، مرجان، دختر 23 ساله ای که به دلیل آزار هم اتاقی به زمین افتاد، چاقو گرفت و گوش مرد شیطان صفت را برید و سپس در اقدامی وحشتناک بر اثر شوک عصبی خودکشی کرد که با تشکر نجات یافت. به تلاش به موقع تیم پزشکی
پدر بدسرپرست
رفتار پدرم خانواده را آزار می داد، خواهرانم به خاطر رفتار پدرم در 16 سالگی با هرکسی که آمد ازدواج کردند، مادرم هم از دست پدرم در امان نبود و مدام با او بدرفتاری می کرد و هیچ وقت به من اهمیت نمی داد. او هیچ چیز نمی داد و همیشه با کار در خانه های مردم از ما حمایت می کرد.
عصبانیت مادر
بابام هفته ها و ماه ها بیرون می رفت و اصلاً براش مهم نبود که این 5 بچه چطوری شکمشون رو پر می کنن و وقتی اومد ما نمی تونستیم رفتارش رو تحمل کنیم. وقتی بچه بودم، وقتی مادرم پیش پدر عصبانی اش رفت و در 4 ماهگی من را تنها گذاشت، چون کسی نبود که از من مراقبت کند، بیماری کلیوی داشتم و مشکلات مثانه جدی داشتم. پزشکان گفتند که درمان نمی تواند ازدواج کند و من تمام پیشنهاداتی را که برای درمان به من می رسید رد کردم.
ماشین خواب
خودم رفتم سر کار و چون پدرم پول نمی داد به مادرم هم کمک می کردم. پدرم از من پول خواست و وقتی به او ندادم با من بدرفتاری کرد. وقتی از سر کار به خانه می آمدم مدام با من دعوا می کرد تا اینکه یک روز با سردرد شدید به خانه آمدم، پدرم داشت وسایل خانه را درست می کرد و من آهسته به او گفتم می توانی آهسته تر کار کنی. و همچنین چند شب بیرون از خانه با ماشینم خوابیدم.
فرشته نجات
مردی 57 ساله که در یکی از کوچههای منطقه امان زندگی میکرد، با دیدن من در این کوچه از ماجرای من مطلع شد و من از غم و اندوه همسرم برایش گفتم! او هم گفت من مثل پدرت هستم، کمکت می کنم.
خانه فردی
با کمک او یک خانه اجاره ای خریدم، چیزهایی به دست آوردم و مادرم بدون اینکه پدرم بداند چیزهایی برایم گذاشت. از روزی که پدرم مرا کتک زد، نتوانستم سر کار بروم. زمانی که از خانه دور بودم همیشه به توالت نیاز داشتم و به همین دلیل وقتی این مرد به من کمک کرد چون چاره ای نداشتم قبول کردم به مدت 2 سال به خانه ام بیایم و به نیازهای روزانه ام رسیدگی کنم.
هم اتاقی فاکس
مردی که فکر می کردم جای خالی بابام را پر کرده بود مدت کوتاهی بود که در خانه من می خوابید و همسرش فوت کرده بود و من هم به خاطر دینم برایش آشپزی می کردم اما همیشه جلویش با حجاب. اتاقم تا اینکه یک روز ناگهان به من حمله کرد و به من تجاوز کرد و من باورم نمی شد که او را به عنوان یک پدر ببینم.
برای انتقام از شیطان گوش کنید
دچار شوک عصبی شدید شدم و با چاقویی که در دست داشتم گوش او را بریدم و به کلانتری آمدم که توسط ماموران دستگیر شدم.
در تحقیقات مشخص شد که چه اتفاقی برای من افتاده است، خیلی زود این پیرمرد خشن که بعد از 2 سال مهربانی هنوز باورش نمی کردم، ناگهان ذات شیطانی خود را آشکار کرد، دستگیر شد.
من آزاد شدم اما پیرمرد را روانه زندان کردند و من به خانه خالی ام برگشتم.
تصمیم به خودکشی گرفت
وقتی دیدم چه بلایی سرم آمده و پولم را از کجا بیاورم و اجاره خانه ام را چه کسی می پردازد، با خودم فکر کردم که خودکشی بهترین راه است، به همین دلیل چندین بسته قرص خوردم و به این فکر کردم. زندگی من تمام شد راضی بودم اما انگار زندگیم از این دنیا بود. وقتی در بیمارستان چشمانم را باز کردم، متوجه شدم که در آستانه مرگ هستم، مادرم از خودکشی من باخبر شد و خیلی سریع مرا به بیمارستان رساند و در آنجا نجاتم داد، اما ای کاش مرده بودم و تمام رنج هایم تمام می شد. .
سرگرد زینب حمزه لویی
کارشناسی ارشد روانشناسی
از آنجایی که پدر مرجان هیچگاه به خواسته هایش نرسید، او دچار مشکلات شدید روحی و مالی شد و برای تامین هزینه های زندگی اش سخت تلاش کرد و چندین سال کار کرد.
حمایت مادر او را از اعمال ناشایست جامعه در امان می داشت. پدر و مادر رابطه عاطفی خوبی با یکدیگر نداشتند و مدام شاهد رفتارهای پرخاشگرانه پدر بودند و محیطی متشنج دارند. پدر بی مسئولیت بود و بی مسئولیتی او باعث جراحات او شد. و ممکن است این رفتارها از همین استفاده نشات گرفته باشد. وضعیت مدرسه مرجان بسیار خوب است و یکی از دانش آموزان باهوش است و از اینکه نمی تواند ادامه تحصیل دهد بسیار ناراحت است و پدرش را مقصر تمام مشکلات زندگی اش می داند. او افکار خودکشی داشت.
پدر بی مسئولیت، عدم حمایت عاطفی و مالی، عدم پیگیری درمان، مشاجره با فرزندان از سوی پدر، طرد شدن از سوی پدر، محیط پر استرس خانواده از علل مشکلات روحی این دختر جوان بوده است.
شناسایی زود هنگام افراد در معرض خطر خودکشی مانند افراد دارای سابقه اختلالات روانی، معتادان به مواد مخدر و افراد دارای سابقه خودکشی بسیار مهم است.
ارائه راهکارهای بهبود عملکرد خانوادگی، اجتماعی و حرفه ای مددجو به منظور بازگرداندن او به سطح کارکردهای قبلی بسیار مهم است.با مراجعه به موقع به مرکز مشاوره مهارت های اجتماعی، سبک زندگی افراد آسیب پذیر را بهبود بخشید. و ارتباط با اعضای خانواده.
اقدامات انجام شده توسط مرکز مشاوره یا میز کمک می تواند در بهبود این موارد موثر باشد