قتل دردناک پدر برای ازدواج با زن مطلقه/ جوان تبریزی تسلیم هوس شد • رکنا
به گزارش رکنا، 22 بهمن 1400 بود که گزارش آدم کشی وحشت مرد 65 ساله در ایستگاه اتوبوس در وسط شهر به پلیس 110 گزارش شد. مردی در خون خود غرق شد و بیرون ایستگاه اتوبوس به زمین افتاد و باعث وحشت عابران و افرادی شد که قصد سوار شدن به اتوبوس شهری را داشتند. در پی این گزارش، ماموران 17 کلانتری تبریز و تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان و بازپرس ویژه قتل آن شهرستان برای بررسی صحنه جنایت و معمای جنایت به محل حادثه اعزام شدند. این حادثه. جنایت وحشتناک وسط خیابان را کشف کنید.
اولین چیزی که مشخص شد این بود که این مرد میانسال مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. اما اینکه چه کسی آن گلوله را شلیک کرد، موضوعی بود که در ذهن کارآگاهان و بازپرس مأمور به این پرونده بود.
از این رو تحقیقات میدانی گسترده خود را برای یافتن پاسخ سوالات مبهمی که در ذهن داشتند آغاز کردند و با سرنخ هایی که به دست آوردند به پسر مقتول محمد مشکوک شدند و به سمت او رفتند.
همسر محمد به پلیس گفت: در همان روز حادثه محمد با پدرش در ایستگاه اتوبوس ملاقاتی داشت. اما سر قرار نرفت چون چند ساعت قبل از قرار با پدرش تماس می گیرد و چون پدرش جواب نمی دهد سر قرار نمی رود.
ماهومت ابتدا هرگونه اطلاعاتی در مورد پدرش را تکذیب می کند و همان گفته های همسرش را تکرار می کند. اما وقتی با مدارک ارائه شده از سوی بازپرس پرونده مواجه شد، به ملاقات با پدرش در ایستگاه اتوبوس اعتراف کرد و به کارآگاهان گفت: چندی پیش با خانمی 34 ساله که 3 سال از من بزرگتر بود، از هم جدا شدند. از همسر سابقش با او آشنا شدم و دو فرزند داشت. اما از آنجایی که من یک پسر مجرد بودم و او یک زن مطلقه بود، خانواده ام به خصوص پدرم به شدت با ازدواج ما مخالفت کردند و سعی کردند من را از هر طریقی منصرف کنند. اما من در تصمیمم محکم بودم و با او ازدواج کردم.
بعد از ازدواجمان، پدرم باز هم تسلیم نشد و اصرار کرد طلاق داشتم اما من اصلا راضی به طلاق همسرم نبودم. بحث من و پدرم همین بود و اصرار پدرم باعث سرزنش همسرم هم شد!
اثر انگشت شخص سوم
محمد ادامه می دهد: در این بین با مردی به نام حسن آشنا شدم که خود را فردی بسیار تاثیرگذار در دستگاه نظامی معرفی می کند. او همیشه اسلحه و سایر تجهیزات نظامی به همراه داشت و من فکر می کردم در واقع یک فرد نظامی است.
روزی که حسن در خانه من مهمان بود، قصد داشتیم پدرم را با او بکشیم. چون از او کینه داشتم و می خواستم هر چه سریعتر ارث پدرم را پس بگیرم. حسن در ازای دریافت سهم الارث قول داد که از نفوذ خود در نهادهای ذیربط استفاده کند و پرونده قتل را با رضایت و خوشی حل کند تا کمتر مشکلی برای من و او پیش نیاید.
جزئیات روز حادثه
متهم می افزاید: در این بین حسن بارها در گوشم زمزمه کرد که تو باید کارت را انجام دهی و پدرت را بکشی. بقیه ماجرا را به من بسپارید. مطمئن باشید من هرگز اجازه نمی دهم نام شما در این قتل برده شود. به لطف اعتقادات حسن، چندین بار با پدرم قرار گذاشتم تا او را بکشم، اما نمیدانم احساسی که در قلبم نسبت به پدرم داشتم، مرا از انجام آن باز میداشت یا نه، احساسی که میتوان آن را پیوند نامید. بین پدر و پسر
اما حسن مدام در گوشم زمزمه می کرد و از من می خواست که پدرم را بکشم. تا اینکه روز حادثه با یک برنامه از پیش ساخته شده با پدرم در ایستگاه اتوبوس قرار گذاشتم و او را به قرار ملاقات رساندم. حسن هم اسلحه اش را برداشت و با ماشین شخصی با هم به محل حادثه رفتیم و این حادثه ناگوار رخ داد. اما من پدرم را نکشتم، بلکه حسن قاتل اصلی پدرم است و با اسلحه ای که در دست داشت به سر پدرم شلیک کرد و او را کشت.
بنا به اظهارات حسن، کارآگاهان با دستور بازپرس به منزل فردی که خود را مامور دولت معرفی کرده بود و همچنین متوقف شد آنها انجام دادند
اما حسن نیز منکر هرگونه قتل شد و گفت: درست است که روز حادثه با محمد همراه بودم و در صحنه جنایت حضور داشتم، اما هیچ نقشی در قتل پدرش نداشتم. قبول دارم که اسلحه متعلق به من بود، اما کسی که به آن شلیک کرد محمد بود و من در هنگام قتل در ماشین منتظر بودم.
با اظهارات ضد و نقیض دو متهم پرونده، بازپرس ویژه قتل تبریز با همراهی کارآگاهان موفق شد ضمن بررسی دقیق صحنه جنایت، با روش های ویژه کشف جرم، پرونده را به طور کامل حل کند و قاتل اصلی را شناسایی کند. همان پسر مقتول، محمد.
محمد وقتی با مدارک ارائه شده روبرو شد لب به اعتراف گشود و گفت: روز حادثه حسن در ماشین منتظر بود، اسلحه اش را برداشتم، از ماشین پیاده شدم، به دیدن پدرم رفتم و من به او شلیک کردم. سر. وقتی دیدم که الگو روی زمین افتاد. بلافاصله سوار ماشین شدیم و صحنه تصادف را ترک کردیم، اما اکنون از کاری که کردم بسیار متاسفم. ای کاش می توانستم به گذشته برگردم و این عمل وحشتناک را در حق پدرم انجام ندهم.
به گزارش رکنا، پرونده این متهمان با صدور قرار مجازات از سوی شعبه ویژه قتل بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تبریز و قضات دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی به شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی منتقل شد. دادگاه. ، با توجه به مدارک موجود در پرونده و همچنین درخواست انتقام گرفتن به نام اولیای دم مقتول و کیفرخواست صادره از سوی دادسرا، محمد متهم ردیف اول خود را به چوبه دار در زندان مرکزی تبریز حلق آویز کرد، حسن متهم ردیف دوم که سابقه کار در این زمینه را دارد. کلاهبرداری فریب مردم و… به دلیل جعل عنوان دولتی، حمل سلاح گرم و مشارکت در قتل عمدی مقتول، وی را به ۲۱ سال حبس محکوم کرد.
این تصمیمات به تایید دیوان عالی کشور رسیده و محمد هم اکنون در زندان مرکزی تبریز در انتظار اجرای حکم قصاص است.