اخبار سیاسی روز

طنز مودبانه! | خبر فارس

نکته اخلاقی: بی سوادی بد است، به ویژه بی سوادی رسانه ای در عصر انفجار اطلاعات و جنگ ترکیبی.

نکته اخلاقی: باید توجه داشت که تمام کسانی که کاملاً ناراضی هستند و جنگ روانی ترکیبی رسانه ها فکر و ذهن آنها را تسخیر کرده است، اکثریت مسئولان و خادمان این افراد از همین مردم هستند و در کنار آنها هستند. حساب اقلیت را از حساب اکثریت جدا کنید. در پایان با تبریک روز زن و ارج نهادن به مقام مادری به میلاد کوثر نبوی، ابیاتی را به همه بانوان با شخصیت این دیار تقدیم می کنم.

* انجیر در عربی «قلع» است ظریف به کسی رسید. از روی طمع، کاسه ای انجیر زیر عبای عرب گذاشت. بخیل سعی کرد خودش را عادی کند و گفت: «از قرآن چیزی می دانی؟ مرد زیبارو شروع به خواندن سوره تین کرد: «…ولزیتون و تور سینین و حذو بلد الامین» باخیل پرسید پس والتین کجاست؟ مرد شیک گفت: قلع در کاسه زیر لباس، پشت سر لشکر.

* نانوایی سنگکی محلی شلوغ بود. دو زن غر زدند، خانواده وزیر و معاون چه می دانند، در این صف ها چه بر سر ما می آید؟ پشت سر آنها گفت: من یک نماینده زن هستم که در صف شما ایستاده ام. نگاهی عاقلانه به او انداختند و یکی از آنها گفت: «خانم ما را رها کردی؟ اگر شما یک نماینده زن هستید، پس من هم یک ملکه الیزابت جوان هستم!

absnews


نکته اخلاقی: خلیفه باید بفهمد که کسی که ارتباطش را با خدا قطع کند دوست واقعی نیست. اما گویا زغال خوب با دوست بد بی تاثیر نبود.

نکته اخلاقی: حزب فهمیده است که با امثال یزید دست و پنجه نرم کردن، از دست دادن آخرت است، پس می خواهد لااقل کشف کند که اینگونه خود را تلف می کند.

ABSNEWS، یادداشت قاسم جعفری: در آستانه طلوع ناهید، زهرا، خورشید، برکت مومنان و مادر نیکی ها، فاطمه طاهره ام ابیها، خدا رحمتت کند، افتخار بزرگی است که عزیزان را در باغ سعادت پذیرایی کنیم.

* زبیر بن عوام غلامی به نام اشعب داشت که از حواریون یعنی نسل بعد از صحابه به شمار می رود. از رسول خدا نقل می کند که فرمود: هر کس دو خصلت داشته باشد در نزد خداوند از بندگان خالص و مخلص ثبت می شود. در مورد آن دو، یکی را خود نافعی هنگام گفتن حدیث فراموش کرد و من دومی را فراموش کردم!

نکته اخلاقی: اگر دقت کنید رسانه های ضد انقلاب و اربابان غربی و عبری و عربشان دقیقاً همینطور هستند. مثلاً آنقدر در مرگ های ساختگی اغراق می کنند که ادیبان تاریخ با تمام مهارت های فنی در نثر و شعر، شاگرد درجه یک آنها محسوب نمی شوند و وقتی سند دروغشان فاش می شود، می گویند حتماً باید باشد. ویژگی های موضوعی که توسط سیستم کشته نشده است.

* روزی هارون الرشید در نماز آیه 22 سوره یس «و ما لی لا عبدالذی فطرانی» را خواند چه شد که خدایی را که به من آفرید نمی پرستم؟ ابن ابی مریم که اهل شوخی و شوخی بود در جواب گفت: یا امیرالمؤمنین! من از نافرمانی شما اطلاعی ندارم. هارون آنقدر خندید که نمازش را فراموش کرد.

* یکی از صحابه (نعمان بن عمرو انصاری) از میوه های تازه ای که به دست می آورد برای پیامبر (ص) می برد. پس از مدتی صاحب میوه را همراهی می کرد و می گفت: یا رسول الله (ص) پول میوه را به صاحب آن بپرداز. پیامبر (ص) پرسید آیا آنچه آورده ای هدیه نیست؟ پاسخ داد: من پول ندارم، اما دوست دارم بهترین نعمت حلال خدا را به پیامبرش برسانم. حضرت خندید و دستور پرداخت. (الاصابه تشخيص صحابه)

– دو طایفه بودند یکی بنی راسب به معنای رسوبی و کم تحرک و دیگری بنی تفوا به معنای پایین و بالا. این دو قبیله بر سر تصاحب بردگان با هم اختلاف داشتند، این اختلاف به قاضی شهر رسید. ظریف که حضور داشت گفت: قاضی! پیشنهاد می کنم غلام را در رودخانه بیندازید، اگر زیر آب رفت مال بنی راسب است و اگر در سطح ماند او را به بنی تفاوه بدهید. (العقد الفرید، ابن عبد ربه)

*در زمان جاهلیت شبه جزیره مشکلات زیادی داشت که کمترین آنها جنگ های قبیله ای و کشتار و غارت بود.پدر حسن بن ثابت شاعر معروف و ماد رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم صلح، در یکی از این جنگ ها به تصرف قبیله مزینه درآمد. گاهی اوقات مرسوم بود که قبایل در ازای مبالغ مالی توافقی یا تغییراتی، اسیران را مبادله می کردند. قبیله موزینه که می خواستند اسیر و قبیله او را تحقیر کنند، از پرداخت باج خودداری کردند و اعلام کردند که برای جبران آن باید یک کله بزی تحویل دهید. قبیله حسن پیامی فرستادند و به جای آن پول زیادی طلب کردند، اما اسیران گفتند یا بز یا اسیر را بکش. وقتی موضوع جدی شد، اسیر پیغام داد که جانم را نجات بده، درخواست مردم را بپذیر. هنگام معامله با رندی گفت برادر آن قبیله (بز) را بده و برادر خودت را بگیر. از آن روز قبیله مزینه به «آخو تیس» برادر بز معروف شد.

نکته اخلاقی: در آن زمان بحرین بخشی از ایران بود که رهبر آن باهوش بود، امروز در حالی که اکثر سران عرب صهیونیست و صهیونیست مسیحی شده اند نقش گاو شیرده را بازی می کنند.

* فردی باهوش فرمانروای بحرین شد او عقیده یهودیان درباره عیسی را می دانست. روزی بزرگان آنها را احضار کرد و از عیسی بن مریم سلام الله علیه چه گذشت؟ گفتند ما یهودیان او را کشتیم و به دار آویختیم. حکیم فرصت طلبانه گفت پس تا مهریه اش را ندادی همین جا بمان!

فراموش نکنیم که آموزه های نبوی به مقوله طنز چارچوبی اخلاقی داد. معروف است که پیامبر(ص) در جمع یاران خود چنان شوخ طبعی داشت که اصحاب می گفتند: ای رسول خدا چند وقت یکبار با ما شوخی می کنی. چارچوب حقیقت و دقت

* شخصی به قصد خرید الاغ وارد بازار کوفه شد و به فروشنده گفت الاغی می خواهم که نه کوچک باشد و نه بزرگ. اگر علف کم است گریه نکند و اگر بیشتر یافت شکر کند. در جاده آرام سریع بروید و در جاده شلوغ آرام باشید. فروشنده نگاهی به او کرد و با ظرافت به او گفت که هر گاه خداوند قاضی شهر را به شکل الاغ در آورد، تو اولویت خرید او را خواهی داشت.

نکته اخلاقی: کار مخفی در عصر شفافیت، رسانه، دوربین مخفی و این و آن تکنولوژی اصلا عاقبت بخیر ندارد! حالا چرا مجلس محترم زود دست به کار نمی شود و می ماند؟

-خانم شما ستون زندگی هستید

بی اخلاقی: چه کسی می داند، شاید قاضی شهر از دست فروشنده خجالت زده شد، یک بار می گفتند احتیاط راه نجات است.

– خانم، شما پروردگار خوبی هستید

نکته اخلاقی: اگر پول ندارید از این طلسم سوء استفاده نکنید، زیرا در این شرایط ممکن است فردی که به او وام داده اید وضعیت مالی خوبی نداشته باشد، میوه ها مسموم می شوند.

نکته اخلاقی: این بنده خدا شوخی می کند، اگر شنا بلد نیست پسر بیچاره را با انداختن او در آب ضایع نکنید!

– خانم شما نشانه ای از طرف خدا هستید

نکته اخلاقی: همیشه دفتر و خودکار همراه داشته باشید تا اگر حرف حکیمانه ای شنیدید آن را یادداشت کنید تا خود و دیگران یخ نزنید.

* شخص خوش بیان و دراز زبان دسته جمعی شروع به اظهارات کرد. گرگی که حضرت یوسف را خورد این گونه بود و دم و پنجه هایش این گونه بود و نامش بهمن بود. به او گفتند، اما گرگ حضرت یوسف را نخورد
پس این صفات همان گرگی است که آقا یوسف را نخورد!

*یکی از اطرافیان یزید بن معاویه به نام غزاری روزی در حضور او مشتاقانه مشغول خوردن فلوضج (نوعی حلوای خوشمزه آن شب) شد. یزید گفت پرخوری می تواند تو را بکشد، غزیری در حال غذا گفت یا امیر! من ندیدم که کسی در عالم اموات به خاطر فالود خوردن بمیرد!

* بسیجی که حالش خوب بود در جبهه یک ترکش خورد، امدادگر می خواست زخمش را مداوا کند که دید ترکش دقیقاً به همان جایی که نوشته بود اصابت کرد. ورود انواع تیر و ترکش اکیدا ممنوع! او پرسید چرا این مورد کار نمی کند؟ در حالی که درد را تحمل می کرد، خندید و گفت که زیرک نباید سواد داشته باشد برادر!

نکته اخلاقی: به این می گویند تبدیل تهدید به فرصت. هر چه حضرت علی علیه السلام در جواب معاویه نوشت، اگر بخواهی خودت را آبروریزی کنی، رسوا می شوی.

– هر خانه باید قوام یکسانی داشته باشد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا