اگر دولت کنونی ایران سرنگون شود، این کشور احتمالاً مانند سوریه و لیبی به صورت نظامی یا تکه تکه خواهد شد. این تکه تکه شدن می تواند اشکال مختلفی داشته باشد و کشورهای رقیب (مانند طرابلس و بنغازی در لیبی) به دنبال تقسیم ارضی بر اساس خطوط قومی یا سیاسی هستند. اولی مخالف گروه ها و گروه های جمهوری خواه است که خواستار بازگشت سلطنت سرنگون شده در سال 1979 هستند. گروه دوم می تواند شامل دولت های قومی مانند کردها، عرب ها، آذری ها و بلوچ ها باشد.
خطر دومینو نیز وجود دارد. اگر دولت تغییر کند، میتواند پیامدهای منطقهای مشابه بهار عربی در برخی از کشورهای عربی، بهویژه در حوزه خلیج فارس داشته باشد. این اولویت دارد: اعتراضات جنبش سبز ایران در سال 2009 به عنوان مقدمه ای برای بهار عربی دو سال بعد بود. در آن زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس – به ویژه عربستان سعودی – به شدت برای سرکوب اعتراضات در کشورشان مبارزه کردند.
رقابت بین ایران و عربستان سعودی بسیاری از تاریخ اخیر خاورمیانه را شکل داده است. ریاض در جنگ هشت ساله خود با ایران در دهه 1980 از صدام حسین، رهبر سابق عراق حمایت کرد. در سال 1982، تهران به تأسیس، تأمین مالی و آموزش شبه نظامیان نوپای حزب الله که از آن زمان تاکنون تحت کنترل فزاینده ای در سیاست لبنان قرار گرفته، کمک کرد. حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و سقوط صدام باعث شد که ایران به دنبال نفوذ شیعیان بر این کشور در نبردی باشد که تا امروز از بسیاری جهات ادامه دارد. بن بست بین عربستان سعودی و ایران نیز درگیری های پس از بهار عربی در سوریه و یمن را شکل داده است. حمایت ایران از بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و حوثی ها در یمن، سنگ بنای رقابت کنونی تهران و ریاض است.
اگرچه ایران و عربستان سعودی از سال 2021 در عراق مذاکراتی داشته اند، اما بیشتر روابط آنها جنگ طلبانه است. در سال 2017، محمد بن سلمان آشکارا تهدید به مقابله با ایران با بردن جنگ به تهران کرد: «ما منتظر نبرد در عربستان نخواهیم بود. در عوض، ما برای آنها در داخل ایران خواهیم جنگید». دو سال بعد، در سال 2019، حوثیهای وابسته به ایران در یمن مسئولیت حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی را بر عهده گرفتند. تهران امروز عربستان سعودی را به جنگ علنی تهدید میکند و فرمانده سپاه هشدار داد که ریاض بهای حمایت از فعالیتهای جداییطلب را خواهد پرداخت.
در ادامه این مقاله آمده است: از یک سو درگیری های مسلحانه بین سپاه و گروه های تجزیه طلب کرد رخ داده است. تهران پایگاه های جدایی طلب کرد در عراق را هدف قرار داده و این گروه ها را به تلاش برای جدا شدن از ایران متهم کرده است. ایران همچنین دولت عربستان سعودی را به نفوذ، تامین مالی و برنامه ریزی فعالیت های جدایی طلبانه در داخل ایران متهم کرده است.
علیرغم روابطش با گروههای مسلح منطقهای مانند حزبالله و حوثیها، دولت تهران به دنبال متعادل کردن نفوذ منطقهای خود علیه کشورهای عربی خلیج فارس و ارتش آمریکا است و به تهران اجازه میدهد وجهه منطقهای قدرتمند خود را حفظ کند و از مزایای آن بهرهمند شود. برای محافظت از خود و در عین حال به همسایگان خود امتیاز بدهد. فروپاشی جمهوری اسلامی میتواند این گروههای مسلح وابسته را تضعیف کند، اما همچنین میتواند تنشها را افزایش دهد و خطر بیشتری برای ریاض و همسایگانش ایجاد کند. بدون فرماندهی مرکزی، اعضای این گروه ها می توانند به گروه های مستقل تبدیل شوند که می تواند منطقه را بیشتر بی ثبات کند. این نوع افزایش نوسانات میتواند جنبشهای تحت رهبری شیعیان را در منطقه، مانند جنوب عراق – در مرز با عربستان سعودی – و در میان حوثیها در یمن دوباره شعلهور کند.
اگرچه دو کشور در دهه 1990 دورههای تنشزدایی و نزدیکی را تجربه کردند، اما ریاستجمهوری محمود احمدینژاد از 2005 تا 13، ظهور محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان و انتخاب ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور فوق محافظهکار ایران در سال 2021، امیدها را کمرنگ کرد. هر گونه پیشرفت در این منطقه جبهه را نابود می کرد. – و در عوض منجر به این شد که این دو لفاظی خود را نسبت به یکدیگر افزایش دهند. اعدام روحانی شیعه نمر النمر توسط عربستان سعودی در سال 2016، معترضان ایرانی را به هجوم به سفارت عربستان در تهران سوق داد که اتفاقی نادر در تاریخ دیپلماتیک دو کشور است.
ریاض با ترکیبی از اقدامات اقتصادی، سیاسی و امنیتی به اعتراضات در استان شیعه نشین این کشور پاسخ داده است. در بحرین، تهدید بزرگتر بود: گروهی از کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی، نیروهای خود را برای سرکوب اعتراضات شیعیان اعزام کردند. اکنون، اعتراضات جاری در ایران میتواند زنان را در سراسر عربستان سعودی و اقلیتهای شیعه در شرق نیز تحریک کند.
بهار عربی کشورهای عمده خاورمیانه مانند سوریه و لیبی را از هم پاشید و به گروه های تروریستی مانند داعش کمک کرد تا منطقه را بی ثبات کنند. اگر تهران تضعیف شود، ممکن است اتفاقی مشابه برای جناح های تجزیه طلب ایرانی بیفتد. این می تواند منجر به ناآرامی در زمانی شود که کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال توسعه برنامه های بزرگ برای تنوع بخشیدن به اقتصاد خود به دور از سوخت های فسیلی هستند. این تلاش ها به سرمایه گذاری خارجی بستگی دارد که مستلزم ثبات و ثبات دولت است.
طلال محمد در فارین پالیسی نوشت: در ۲۵ شهریور ۱۳۹۱ یک زن جوان کرد ایرانی به نام مهسا امینی پس از دستگیری توسط گشت ارشاد جان باخت. از آن زمان تظاهرات کشور را تکان داده است. اعتراضات اخیر زمینه مشترکی برای نارضایتی های دیرینه اقلیت ها ایجاد کرده است و برخی از گروه های اپوزیسیون ایرانی را بر آن داشته تا خواهان تغییر رژیم شوند.
در این زمینه می توان فرض کرد که عربستان در نهایت به دنبال نابودی حکومت ایران است. به هر حال، پیش از مرگش در سال 2015، پادشاه عربستان سعودی بنا به گزارشها از ایالات متحده خواسته بود که «سر مار را قطع کند»، با اشاره به برنامه هستهای ایران. اما همه اینها ممکن است سطحی و شفاهی باشد: شواهد فراوان نشان می دهد که دولت فعلی عربستان منطقی است و در واقع خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیست. در عوض، ریاض به دنبال تضعیف تهران به اندازه کافی برای گرفتن امتیازات ژئوپلیتیکی کلیدی است. اینها ممکن است شامل سازش ایران بر سر برنامه هسته ای خود، عدم مداخله در امور کشورهای عربی و پایان دادن به حمایت از متحدان منطقه ای خود مانند حزب الله، حوثی ها و حماس باشد.
عربستان سعودی به جای تحریک فروپاشی، ترجیح می دهد به آرامی ایران را بدون درگیر شدن در رویارویی نظامی مستقیم خنثی کند. از آنجایی که تهران به دلیل عملکرد خود در مواجهه با جنبش اعتراضی اخیر، اتهامات همکاری با روسیه در اوکراین و تمدید برجام با فشارهای بین المللی مواجه است، به نظر می رسد رویکرد ریاض کارساز باشد.
محمد بن سلمان میخواهد ایران آنقدر ضعیف باشد که مجبور شود برای برنامه هستهای و نفوذ منطقهای خود امتیاز بدهد، اما تهران کاملاً بیثبات بیش از آنکه کمک کند، به عربستان سعودی آسیب میزند.
دو دلیل وجود دارد که فروپاشی کامل حکومت ایران به نفع ریاض نیست. اولین مورد به هویت سعودی مرتبط است. قدرت عربستان فقط به خاطر حضور ایران است. همانطور که تهران برای بسیاری رهبر شیعیان جهان است، ریاض نیز خود را نماد رهبری سنی ها می داند. بدون ایران در راس تشیع، هویت فرضی عربستان سعودی به عنوان محافظ سنیهای جهان از بین خواهد رفت.
عربستان سعودی و ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 که سلطنت ایران را سرنگون کرد، رقیب یکدیگر بوده اند. در آن زمان آیت الله روح الله خمینی ندای انقلاب کرد و بر خانواده سلطنتی سعودی لرزید. از آن زمان، سلسله درگیری های مستقیم و غیرمستقیم بین تهران و ریاض، چشم انداز ژئوپلیتیک خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس را شکل داده است. امروزه هر قدرتی دارای نمایندگان متعددی است که حوزه های نفوذ منطقه ای را تشکیل می دهند. اکثر (و نه همه) گروه های وابسته به ایران شیعه هستند، در حالی که گروه های وابسته به عربستان سنی هستند.
هر یک از این موارد پیامدهای جدی برای امنیت ریاض و منطقه خلیج فارس خواهد داشت. ایران تحت حکومت نظامی می تواند به شدت با ریاض دشمنی کند. چند روز پس از اینکه تهران در اکتبر گذشته عربستان سعودی را تهدید کرد، ریاض به واشنگتن اطلاع داد که اطلاعاتی مبنی بر آماده شدن ایران برای حمله به این پادشاهی دریافت کرده است. اگرچه هنوز محقق نشده است، اما یادآور حملات به آرامکو عربستان در سال 2019 بود.
ریاض تاکنون به اتهامات ایران مبنی بر دخالت در اعتراضات با سکوت محتاطانه پاسخ داده است. در همین حال، بازوی رسانه ای تحت کنترل دولت عربستان، بیشتر برنامه های خود را به اعتراضات در ایران اختصاص داده است. شبکه «ایران اینترنشنال» مستقر در لندن که توسط عربستان سعودی تامین مالی میشود، ویدئوها و تصاویری را از داخل ایران پخش میکند و همچنین میزبان چهرههای مخالف، اعضای شبهنظامیان ضددولتی و جداییطلبان ترک و کرد است.
تحریریه ABS NEWS | ای بی اس نیوز