اخبار سیاسی روز

«صبور با صلابت»، «مهربون توانا» / خاطره ای از خدیجه ثقفی

با اجازه شما منظورم کمی حدود بیست سال بعد از امام شماست; در این غیبت چه ستون محکمی برای همه ما بودی. هر چقدر هم که دیدنت برایم عالی بود، حتی بعد از خداحافظی با دوست پسرت، با اینکه سلیقه ات متفاوت بود، کوچکترین تغییری در زندگیت ایجاد نکردی. در این مرحله، دیگر صبر نبود، “انتخاب” شما بود. یادم می آید زمانی که کمر درد داشتی و از تو خواستند مبل مناسبی برایت بخرند، پاسخ دادی: شاید آقا از این تغییرات راضی نباشد. به جرأت می توانم بگویم شما بعد از امام بیش از قبل احساس مسئولیت کردید و چقدر برای من آموزنده بود.

“این خبر خوش زندگی من است” استقبال گرم و صمیمانه شما بود هر بار که یکی از فرزندانتان می گفت قرار است شما را ببیند و این اولین خاطره ای بود که به ذهنم خطور کرد وقتی آنها از مستندسازی زندگی خود به من گفتند. . سپس به این فکر کردم که چگونه می توانم تمام ویژگی های منحصر به فرد شما را در یک مستند ثبت کنم. من هنوز جوابی برای این سوال پیدا نکردم با این حال، امروزه فکر می‌کنم کوتاه‌ترین اصطلاحاتی که شاید بتوان برای توصیف بخشی از ویژگی‌های شما به کار برد، عبارتند از: «صبور با استحکام» و «قدرتمند، قدرتمند».

اجازه بدهید بگویم که ما کم و بیش از استقامت و فداکاری های شما صحبت کرده ایم. علاقه شما به شعر و ادبیات فارسی و علاقه شما به ادبیات فرانسه; از تاریخچه مرموز ازدواجتان با امام و میزان محبت و احترام امام به خودتان. خلاصه اینکه زندگی پر از لذت و انتخاب حرص و طمع و رفتن به راه سخت همه انتخاب امام بود و شما با وجود هر امکاناتی که داشتید، تمام سالهای مبارزه را تا پیروزی انقلاب از تهران تا قم و از قم تا نجف قدر استقلال و تأمل و قدرت ذاتی خود را در انتخاب امام دانستید و با همدلی از ایشان حمایت کردید.

روزی را که امام را دستگیر کردند به خاطر دارم. در قم حکومت نظامی اعلام شد، هواپیماها دیوار صوتی را شکستند و صدای وحشتناکی به راه افتاد و آنهایی که برای دلداری شما آمده بودند، ترسیدند. اما اینطور نبود که تو وسط میدان باشی و سرشان را در دامانشان گرفته باشی و شربت بنوشی و من اولین برخوردم را با «سرسختی» از دست دادم. سال های سخت نجف را هم به یاد دارم. در غم خود مادر و فرزندانت را به حرم بردی تا امام فکر نکند از او شکایتی دارد. هنوز تلخی شرایط گم شدن عمو مصطفی را به یاد دارم. حتی یادم هست چند سال بعد از انقلاب، آبان اول، به امام گفتید که امسال هم گذشت و هیچکس از مصطفی من حرفی نزد. وقتی مادرها هر روز فرزندان خود را به اسلام می سپارند، نمی توان آن را به مصطفی نسبت داد، خب من هم گریه نمی کنم».

به گزارش ای بی اس نیوز به نقل از جماران، متن این یادداشت به شرح زیر است:

چقدر دلم برات تنگ شده خانوم! این روزها قدر اکثر خانه هایی را می دانم که حزب و جناح و جناح را نمی شناخت و چتر عشق و احترام صاحب به روی همه باز بود. می شنوم که برخی از ما را نصیحت می کنید: «در این خانه برگزیده، مردم فقط مورد احترام خواهند بود، حتی اگر من و شما مخالف باشیم. و شاید همین روحیه بود که در آغاز سال 1367، آخرین باری که «همه» در کنار هم و دوش به دوش ایستادند، نماز به امامت ولی فقیه شد. چقدر از چارچوب نماز وداع دور شدیم!

absnews

بیست سال بعد تو امام بودی و درهای خانه هایت به روی همه یاران امام با همان ثبات و بزرگواری گشوده شد. شما هر سال با محبت از مقام معظم رهبری، آیت الله هاشمی و همچنین روسای جمهور و سایر مسئولینی که به قول خودشان برای تحصیل آمده بودند استقبال می کنید. چقدر به همه چیز اهمیت می دادی، چقدر به همه چیز واقف بودی، چقدر روی همه تاثیر می گذاشت «خودت» بودن، و البته کسی که نیم قرن با مردی مثل امام زمان داشته و استقلال فکر و نظر خود را حفظ کرده است. ، با این تفاوت که انتظار نمی رفت.

اول فروردین سیزدهمین سالگرد وفات همسر گرامی امام خدیجه ثقفی است. به همین مناسبت فرشته عرب نوه گرامی امام راحل در یادداشتی به درخواست جماران به مرور فرازهایی از زندگی خود و امام پرداخت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا