اجتماعی

دست خالی زنان شاغل در آغاز پیری/ رنج رایجی که جغرافیا نمی شناسد • رکنا


دست خالی کارگران در آغاز پیری / رنج مشترکی که جغرافیا نمی شناسد

به گزارش خبرنگار ایلانا، اولی را در زاهدان دیدم، در بلوار روبروی ایستگاه غرفه داشت و به دلیل عید نوروز و ورود تعداد کمی از مسافران نوروزی به شهر دست ساز می فروخت. دستبندها، گردنبندها و جواهراتی که خودش ساخته بود. هر دستبند دست ساز فقط 30-50000 تومان و هر گردنبند 80-100000 تومان; این هنرمند زن بلوچ فقط می تواند برای این چند روز عید مقدار مشخصی بفروشد، آن وقت بازار کند می شود. لااقل نمی تواند کارش را بفروشد، کارش را مفت می خرند و زیر پاساژهای شهرهای بزرگ و پایتخت به قیمت های نجومی می فروشند، این زن نه بیمه دارد و نه مستمری…

دومی را روی نیمکت های یکی از ایستگاه های مترو تهران ملاقات می کنم. آخرین ساعات یک بعد از ظهر بهاری است، او برای معالجه زخم معده شدید به بیمارستانی در تهران آمده است و می خواهد به اسلامشهر برگردد، حتی «اطمینان» هم ندارد. در تمام این سال‌ها بیمه ساده‌ای دریافت نکرد، اما روی دستانش می‌توان آثار سیاه سال‌ها تلاش در کارگاه‌های مختلف از نظافت سبزی گرفته تا بسته‌بندی شکر و غذا را دید. دست ها خیلی پیر هستند، حدود شصت سال سن دارند، اما این زن تازه چهل ساله شده است…

درد دل همسر اول نزدیک به آنچه که مرتاض ها به آن فالکه رستم می گویند بیش از حد به درد سخنان همسر دوم در مترو تهران می ماند. زنی ساکن اسلامشهر که سال ها پیش از روستاهای «پی کار» اردبیل به تهران مهاجرت کرده و پس از جدایی از همسرش – تنها نان آور خانواده یک خانواده سه نفره – نان آور خانه شده است، درد و رنجی مانند همسر این هنرمند بلوچ در زاهدان دارد. . ; هیچکدام حقوق ثابت ندارند، کارشان اجرت است و بالاخره روزی. هر دو با وجود توانایی های زیاد و سال ها تلاش، هنوز بیمه ندارند و باید منتظر اندکی بیماری سرگردان باشند و پس از سال ها تلاش، امیدی به بازنشستگی و مستمری ناچیزشان نیست. .

و البته مهمتر از هر چیز دیگری رنج غربت است. زنان سرپرست خانواده که نان خانواده خود را با هزار و یک درد به دست می آورند، مسکن ندارند و با این شرایط سخت معیشتی دیگر توان پرداخت اجاره بهای خانه را نمی بینند. در دهه های اخیر هیچ دولتی به فکر تامین مسکن، دیواری ساده و حداقلی برای زنان بدون سرپرست و نان آور نبوده است. در هیچ یک از برنامه های مسکن رنگی این زنان که سرمایه و درآمد چندانی ندارند و کاندیدای احتمالی وام های سنگین و سود بالا نیستند در اولویت قرار نگرفته اند.

زبان مشترک رنج

این دو زن، در دو جغرافیای متفاوت و با دو لهجه متفاوت، به یک زبان مشترک صحبت می کنند. زبان رنج، زبان مشترک زنان شاغل در اقتصادی است که به حال خود رها شده است و سیستم عرضه و تقاضای خشن دلالی و میانجی گری روابط کلیدی آن را تعیین می کند. رقیه زن بلوچ می گوید:قدر هنر دست ما را نمی دانند، مسئولان با هزینه خود برنامه و نمایشگاهی برپا نمی کنند تا مجبور نباشیم حاصل ساعت ها خیاطی و بافتنی را با قیمت بسیار پایین به تاجران و واسطه ها بفروشیم. قیمت و ما بدون کلاه می مانیم.“. زهرا که زنی از روستاهای اردبیل است می گوید:من سال ها کار کرده ام، اما از ما حمایت نمی شود. برای کارگران غیر رسمی و بیمه شده بیمه و مستمری وجود ندارد تا هر سال در یک کارگاه جدید در دست افراد سودجو مورد استثمار قرار نگیریم و با دستمزد کار نکنیم.»

فقدان آمار موثق

آمار زنانی مانند رقیه و زهرا بسیار ناکافی و غیر قابل اعتماد است. زنانی که در فضای غیرقانونی و غیررسمی اقتصاد مشغول به کار هستند در سراسر جغرافیای ایران پراکنده اند و به تنهایی با تمام سختی های زندگی دست و پنجه نرم می کنند. شاید یکی از اولین راه ها برای درک سطح رنج مشترک این زنان، به عنوان سیمین یعقوبیان (فعال حقوق کارگر) بیانگر سرشماری دقیق خانوارها با مشخصات کامل زنان سرپرست خانوار و تلاش برای تعیین تعداد زنان سرپرست بدون مسکن و شاغل در اقتصاد غیررسمی و بدون بیمه است.

او می گوید: «متاسفانه هنوز نمی دانیم چند زن شاغل سرپرست خانوار هستند، چند نفر در اقتصاد غیررسمی شاغل هستند و چند نفر از این زنان بیمه و حقوق ندارند. اما بر اساس شواهد، حداقل دو میلیون زن در کشور بدون بیمه یا اطلاعات تماس قانونی در اقتصاد غیررسمی کار می کنند. البته این آمار تخمینی است و خیلی از خانم ها حساب نشد.

در اواسط دهه 90، علی ربیعی (وزیر کار وقت) از حدود ده میلیون کارگر بدون بیمه در اقتصاد غیررسمی خبر داد که به گفته او در آن زمان یک پنجم آنها زن بودند. با این حساب طی این سال ها دو میلیون زن در اقتصاد غیررسمی با انواع رنج ها و استثمارها برای امرار معاش و کسب نان خانواده تلاش کرده اند و بدون شک با توجه به موج های تورمی و شوک های پولی پی در پی، نرخ دو میلیون نفر “زنان غیررسمی” افزایش یافته است.

از این دو و نیم میلیون زن، حتی اگر نیمی از آنها نان آور خانه و تنها سرپرست خانواده باشند، این بدان معناست که بیش از یک میلیون خانواده در کشور وجود دارد که تنها نان آور خانه آنها زنان بدون بیمه و بدون حقوق رسمی هستند. بیش از یک میلیون خانواده در کشور تحت سرپرستی زنانی هستند که حقوق و دستمزد یا روزمزد دارند، عموما مسکن ندارند، تحت پوشش تامین اجتماعی نیستند و برای گرسنگی نکشیدن فرزندانشان، از نظر روحی و جسمی از انواع استثمارها رنج برده اند. فشار به آزار و اذیت در محل کار و خیلی در محل کار

زنان شاغل را نادیده بگیرید

یعقوبیان از بی تفاوتی دولتمردان و نمایندگان مجلس نسبت به جان این گروه های در معرض خطر انتقاد می کند و می گوید: این زنان هرگز مورد توجه نبوده اند. هیچ طرح یا لایحه ای برای حمایت از آنها در دستور کار قرار نگرفته است. وقتی مجلس و دولت ها به مقوله «اشتغال زنان» یا «حمایت از زنان شاغل» اشاره می کنند، منظورشان فقط زنانی است که در بدنه دولتی کار می کنند. از قوانین زایمان و شیردهی گرفته تا حمایت از امنیت شغلی و کار پاره وقت؛ هیچ حمایتی از زنان کارگر، حتی کارگران بیمه شده در اقتصاد رسمی وجود ندارد، چه رسد به کارگران بدون بیمه که نامشان در جایی ثبت نشده است.

به گفته وی، با این بی توجهی گسترده، هزاران زن به رحمت خداوند رها شده اند و مجبورند در هزارتوهای ظالمانه و خشن اقتصاد، حصیرهای خود را از آب بیرون بکشند و به همین دلیل در معرض خطر و خطر قرار دارند. هر روز آسیب یعقوبیان خاطرنشان می‌کند: «این مقیاس غفلت در دنیای پیشرفته امروز بی‌سابقه و البته دردناک است».

پایان دردناک مکالمات

هر دو مکالمه به یک شکل تمام می شوند. رقیه کنار ایستگاه زاهدان نگران فردا می‌شود و می‌گوید هر چه قیمت‌ها بالا می‌رود، ما زن‌ها بیشتر برمی‌گردیم، پایین‌تر می‌رویم و بیشتر سقوط می‌کنیم و زهرا که قطار وارد شهر می‌شود و وقتش است، دست‌های خسته و پوسته‌دارش را نشان می‌دهد. : «من همه کارها را با این دستان انجام دادم، اما نتوانستم یک اتاق یک نفره برای خانواده ام تهیه کنم. دستان این دو زن خالی است، گرچه بار سنگینی بر دوششان است که کمرشان را خم می کند، شصت سال دارند در آستانه چهل سالگی که با دقت به آن چشمان غمگین و دستان خالی نگاه می کنم…

گزارش: نسرین هزاره مقدم


خبر از رکنا



اخبار خبرگزاری رکنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا