به گزارش خبرنگار ایلنا، هادی خانیکی در ابتدای این مراسم گفت: به دلیل گذشت زمان و تاخیر در شروع، سخنرانی زیادی ندارم و اصلا سخنران نیستم.
خانیکی تاکید کرد: در چهار پنل که امروز برگزار می شود، مقوله های مختلفی که سه مفهوم اعتراض، رسانه و فرهنگ را به هم مرتبط می کند، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. تنها به چند نکته اشاره می کنم که چرا انجمن ها و مؤسسات علمی و فرهنگی مختلف باید به موضوع ایران و جامعه ایران اهتمام داشته باشند و چرا باید در شرایط پیچیده امروز ایران زمینه های مشترک و فرصت های گفت و گو پیدا کنند.
وی افزود: مسائل روشن و مسائل نامشخص وجود دارد. بر همگان روشن است که وسعت جنبش اعتراضی ایران امروز به حدی رسیده است که هیچ موضوعی تا این حد ذهن ایران و جهان را به خود مشغول نکرده است. با تصویری روشن تحولات گسترده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را به وجود آورد و آن را در عرصه سیاسی فعال کرد. طبیعتا در چنین شرایطی نه ارتباطات و نه رسانه ها از این تغییر مستثنی نیستند و نهادها و شرکت های مختلف را نمی توان از آن مستثنی کرد.
خانیکی خاطرنشان کرد: دو حوزه فرهنگی و رسانه نمی توانند خود را از این تحولات گسترده جدا کنند. ما در جامعه ای هستیم که به دلیل ضعف نهادهای مدنی، رفتار آن ناشناخته و غیرقابل پیش بینی است. امروزه پدیده ای مانند مسمومیت دانش آموزان ذهنیت جامعه ایران را به خود مشغول کرده است و همه خود را به جای فرزندان، والدین و کسانی که به فکر مدرسه هستند قرار می دهند و لازم است و باید دید جایگاه رسانه ها در کجاست. نقش در این موقعیت ها و حوادث است.
وی افزود: مشخص است که جامعه ایران یک جامعه معترض است، هرچند ممکن است شکل اعتراض متفاوت باشد. مشکل دوم این است که این اعتراض لایه های پنهان و واضحی دارد. وظیفه موسسات علمی این است که از سطح ظاهری عمیق کنند و در ارائه دیدگاه های انتقادی خود گام بردارند، به ویژه در جایی که سیاستمداران از انحرافات و اقدامات عجولانه رنج می برند. مشکل سوم این است که می توان مشکل جامعه ایران را محدود کرد که فقط کاستی ها و گرایش های برهم زننده را دید و یا آن را شکل گیری فرصت ها در بستر جامعه مدنی دانست که به نوع جدیدی از حساسیت می اندیشد، انتقاد. همزیستی و جست و جوی زندگی و فرصت آفرینی و تفکر و نگاه دقیق و منصفانه وظیفه محققین است.
رئیس انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطی خاطرنشان کرد: مشکل چهارم این است که در شرایطی که سیاست بر قضاوت، مسائل فرهنگی و اقتصادی غلبه میکند، صدای سوم گم میشود و دو صدای افراطی و زیادهروی به گوش میرسد که رغبت را کم میکند. گفتگو. در این میان وظیفه سیاست گذاری فرهنگی بیرون آوردن این صدای سوم است و این صدای سوم جایی است که نهادهای علمی و فرهنگی شنیده می شود. صدای سوم صدای رسانه های مستقل، خبرنگاران و کسانی است که به استقلال اهمیت می دهند و می توانند به آن رنگ ببخشند.
در ادامه این مراسم علی ربیعی نیز گفت: ممکن است تعجب کند که چرا انجمن ها در این شرایط به سمت این نوع گفت وگو می روند؟ البته انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطی سعی کرد در موضوعات مختلف واکنش های مناسبی از خود نشان دهد. این دوره از تاریخ ایران یکی از سخت ترین، پیچیده ترین و حساس ترین دوران برای نسل کنونی و نسل های آینده است. هر یک از پدیده ها و گزاره های متعددی که از خود به جا می گذاریم برای یک نسل و یک جامعه پیچیده و دشوار است. از یک سو، رسالت علمی انجمن، تحلیل علمی پدیده های اجتماعی و فرهنگی است.
ربیعی تصریح کرد: می خواهم از این فرصت استفاده کرده و نگرانی خود را اعلام کنم. امروز ما با دو جریان تحریف گرا و یا خفه کننده صدای مردم که به ایران اعتقادی ندارند و خواسته های دیگران را دنبال می کنند و از سوی دیگر با ناآگاهان درونی مواجه هستیم که چهره مشکلات و اساساً طرح می کنند. زمینه ای برای بحث بیشتر و توسعه سیاست فراهم نمی کند. این دو انحراف است که جامعه با آن مواجه بوده و رسالت انجمن نشان دادن واقعیت و آنچه برای آینده مفید است است.
وی افزود: هر حرکتی تاثیر فیزیکی خواهد داشت، اما ذهنیت های مشکل ساز به این زودی ها فروکش نمی کند. کار دیگر این است که با درک مشکل و بودن در کنار مردم، افق هایی را باز کنیم. انجمنها بهعنوان واسطههای اجتماعی باید صدای جامعه را به همراه داشته باشند، مشکلات را فرمولبندی درستی داشته باشند و تحلیل را تسهیل کنند و ما با این اهداف به این کنفرانس نزدیک شدیم.
ربیعی خاطرنشان کرد: اگر زمانی از من بپرسید که آیا سیاست خارجی یا مسائل اقتصادی می تواند جامعه ما را تحت تاثیر قرار دهد، می گویم که بسیار تاثیرگذار است، اما تا زمانی که مسائل اجتماعی، ملی و فرهنگی خود را اصلاح نکنیم، نمی توانیم سیاست خارجی خود را درست کنیم. در حال حاضر این انجمن پنل هایی با موضوع زنان و تحولات فرهنگی، سیاست ها و حوزه های اعتراضی فرهنگی، اقتدار رسانه و خیابان به عنوان رسانه برای زمستان 1401 طراحی کرده است و نشست های دیگری نیز با موضوعات مختلف خواهیم داشت. تم های بهار 1402.
در ادامه این مراسم تقی آزاد آرامکی (جامعه شناس) اعلام کرد: ما می خواهیم ایرانی بمانیم و به گفته آقای ربیعی جریان هایی هستند که نمی خواهند ما ایرانی بمانیم. ایرانی ماندن مطالباتی دارد و حداقل برای خواندن باید درک فرهنگی روشنی از ایران داشته باشیم، اما تا به حال همه چیز فقط یک درک سیاسی از ایران بوده است و ایران دیگری از ایران معاصر پیشنهاد شده است که با ایران فرهنگی سازگاری چندانی ندارد. . ایرانیانی که با هجمه های قدرتمند دیروز و امروز دنیا روبرو شده اند و ما همچنان خواهان زندگی هستیم و به نظر من هیچ ملتی آنقدر خواستار زندگی نیست که دولت و گروه فشار زندگی را اینقدر بد ببینند و حتی آنهایی که ما را می خواهند. نیز همینطور
آزاد ارامکی خاطرنشان کرد: ما نه مانند آمریکا هستیم و نه مانند آلمان، ما ملتی تاریخی هستیم و به همین دلیل اشتباه است که بگوییم مرکز تاریخ ما دولت ها بوده اند، حکومت در ایران نیست همه کاره نبوده و هست. کلاهبرداری از هرودوت که می گوید اگر ایران قوی می خواهیم، دولت قوی می خواهیم. ما باید داشته باشیم و آنها تعریف بدی از امنیت به عنوان بوروکراسی ارائه کردند. اگر می گویم ایران باید فرهنگی باشد به این معنا نیست که به سمت نگاه کلیشه ای هرودوت می رویم، دولت مقتدر لطمه بزرگی به ایران وارد کرده تا از جامعه و فرهنگ قدرتمندان صحبت نکنیم. ایران بیش از هر چیز با فرهنگ خود زیسته است، ویژگی این فرهنگ سازگاری است نه سازش. در واقع قدرت مهمی است که فرهنگ در ایران ایجاد کرده است و علاوه بر این، ایرانیان را از این منظر فرهنگی می توان درک کرد. مهاجران ایرانی موفق ترین مهاجران هستند و نقش مهمی در ساختن دنیای امروزی مانند آمریکا، کانادا و اروپا دارند و این به دلیل سازگاری فرهنگ ایرانی است. ما هرگز ملتی ویرانگر نبودهایم، هرگز انقلاب نکردهایم، اما رژیمها فروپاشیدهاند. اگر میخواستیم انقلاب کنیم، باید خیلی کشته میشدیم. ما انقلاب نکردیم و رژیم قبلی همچنان سقوط کرد و از آنجایی که سقوط رژیم دیروز به همین صورت است، رژیم بعدی نیز مانند رژیم قبلی خواهد بود و به همین دلیل او در کنار عین قاجار است. وقتی می گوییم ایران فرهنگی است و همه مشکلات ما فرهنگی است، یعنی ما خشونت نکرده ایم، کشته و کتک خورده ایم و ظلم شده ایم و این ریشه در منطق قوی و سازگاری ایرانیان دارد، اما این سازگاری به نتیجه نرسید. او یک رقیب مهم داشت که نظام مهندسی فرهنگی کشور او را در دستور ساخت قرار داد، اما ما نمیخواهیم چیزی جز ما باشیم.
وی افزود: وقتی ملت ها سست می شوند، چالش های خود را شناسایی می کنند و پاسخ می دهند و من می گویم چرا نمی گذارید این فرهنگ لغزش پیدا کند؟ ایرانیان ملتی هستند که به آن تغییر می کنند اما بدون خشونت. ایرانیان هستند که اسلام را تغییر می دهند و اصلاح می کنند. شهید مطهری می گوید این حرف من نیست. اگر ایرانی ها نبودند اسلام به تبعید برمی گشت. قدرت انطباق، نوآوری و درونی سازی نشانه بزرگی از این فرهنگ است.
آرامکی خاطرنشان کرد: مشکل اساسی جامعه ایران مشکل زندگی است، ما می خواهیم زندگی کنیم و برای زندگی اصطلاح ادبی مهمی ابداع شده است که به آن تمدن می گویند; ما فرهنگی و فرهنگی هستیم. ما به دنبال افرادی هستیم که دانش را گسترش دهند. ما به فرهنگ نیاز داریم و فرهنگ برای ما مهم است، همانطور که این جنبش اعتراضی نشان داده است. می گویند ایرانی ها اصلا دنبال انقلاب نیستند و فقط می خواهند اصلاح کنند، اما مشکل اصلی این است که اجازه نداریم رفت و آمد کنیم و راحت زندگی کنیم. گروه های صاحب فرهنگ، تفسیر نادرستی از فرهنگ دارند و مشخص است که نیروهای اجتماعی و فرهنگی را تخریب می کنند. در این سالها ما با طبقه متوسط تضاد ایجاد کرده ایم، این طبقه چه می خواهد که باید ملحد و دشمن شناخته شود؟ تعارض ادراک در مورد فرهنگ است; فرهنگی که مرکز جامعه و زندگی است یا فرهنگی که دلالت بر تمامیت خواهی دارد؟
وی افزود: جامعه نسبت به این ساخت و سازها بی تفاوت است، ما به یک آشفتگی فرهنگی افتاده ایم و این به معنای انحطاط فرهنگی نیست. مشکل اصلی کشور فقدان مقررات و پیوند دین و سنت است. من هیچ مسلمان رادیکالی ندیدم که ضد سنت نباشد و سنت گرایان ما هم بی دین هستند یعنی بی نظمی و تشکیلاتی ایجاد شده که با هم در تضاد هستند. امیدوارم بتوانیم روزی را جشن بگیریم که کلید زندگی و پذیرش چالش های اساسی داده شود.
خبر از رکنا