سایر موضوعات

انتقاد کاهان از سریال «پئو دو شیر»/سعی می کنند سرما را پایین بیاورند/ تحقیر پلیس زیر پوست همه جا را فرا می گیرد.

اولین دوگانگی سریال در رابطه با داستان و پوشش بازیگران فاش می شود. سازندگان از ابتدای سریال سعی در القای سردی هوا از طریق لباس بازیگران دارند و همه شخصیت های سریال عموما کت یا پالتو می پوشند. اکثر پلیس هایی مثل «رسول» (بهزاد خلج) حتی در ساختمان اطلاعات حتی پشت میز بازجویی و داخل ساختمان های دربسته یک لحظه کاپشن خود را در نمی آورند. و به همین دلیل است که عموم مردم با درک سرما مواجه می شوند.

رضا و نعیم ابر جنایتکارانی هستند که در گوشه و کنار این شهر آشناهایی دارند که می توانند تحقیقات خود را انجام دهند و همیشه چند قدم از پلیس جلوترند. هر جا وارد می شوند، می جنگند و همیشه موفق می شوند. با این تاکتیک های نمایشی، پلیس همیشه یک قدم از جنایتکاران عقب است و پستشیر به شکلی ناخودآگاه آبروی حرفه ای پلیس و فرجا را مخدوش می کند.

شخصیت های این سریال اغلب کاری برای انجام دادن ندارند. نعیم یک خواهر ناتنی دارد و رضا پروانه، مژگان (همسر فعلی رضا)، لیلا برزگر (همسر سابق نعیم) پدر و مادری ندارند.

در داستان پوست شیر ​​پلیس هرگز نمی تواند مظنون مهم این پرونده را دستگیر کند و نعیم و رضا با پیوستن به باند تبهکاران همیشه بهتر از پلیس موفق می شوند از شر متهم این پرونده خلاص شوند. حتی صمد، آخرین حلقه متهم، در فصل دوم از چنگ پلیس فرار می کند و با شلیک مستقیم پلیس کشته می شود.

چرا از این روش برای ایجاد شخصیت استفاده می شود؟ دلیلش این است که اگر شخصیتی به داستان اضافه شود، مانند بزرگنمایی و کوچکنمایی مکرر، سازندگان توانایی ترکیب داستان را از دست می دهند. با این حال شخصیت اصلی مژگان در این سریال یک پسوند دراماتیک محسوب می شود. اگر او را از داستان خارج کنیم، کل روایت لطمه نمی بیند. یکی از اشکالات کوچک داستان مژگان این است که در خانه ای کار می کند و برای صاحبش آشپزی می کند. صاحب خانه از غذا بسیار راضی است و از آشپزی مژگان تعریف می کند، اما در حین غذا خوردن به او می گوید که غذای اصلی را که پختی نباید بخوری و غذای تو چیز دیگری است. در اینجا این سوال پیش می آید که اگر قرار باشد صاحبخانه برای مژگان غذای جداگانه و مژگان برای صاحب خانه بپزد، حضور مژگان در این خانه به عنوان آشپز چه نیازی است؟

در ابتدای قسمت چهاردهم، پلیس به تعقیب صمد (محمدرضا مالکی)، نعیم در لباس دوچرخه سواری که صمد از چنگ افسران مسلح فرار می کند، موتور قرض گرفته شده از فریدون را جلوی پای صمد متوقف می کند و زمینه فرار را فراهم می کند. از صمد. صمد خیلی وقت پیش موتور نعیم را رها کرد و آنها از محل تعقیب و گریز پلیس دور شدند، اما صمد درنگ نمی کند و در نهایت می پرسد که الان ناجی او کیست؟ کدام پیک موتورسیکلت حاضر است متهمی را که در حال فرار از دست ماموران است ببرد و این ماموران ندای توقف را به صدا درآورند؟

سازندگان آنقدر حواسشان به محتوا و ترتیب دقیق صحنه ها نیست که فراموش می کنند به جای خرابی کولر گزینه های دیگری مثل خرابی رادیاتور که با فضای سریال سازگارتر است را در نظر بگیرند. .

سازندگان برای فرار از طراحی صحنه، با نماهای نزدیک و بزرگنمایی شده بازی می کنند و مخاطب تنها می تواند دو بازیگر اصلی را ببیند. فرار از کات اوت در کلوزآپ ها که دو یا سه شخصیت اصلی در وسط میدان حضور دارند نشان می دهد که پوست شیر ​​یک سری گلدوزی های فوری و زودگذر است و بیشتر قاب ها عمداً از بریدگی فرار می کنند. صحنه پردازی، طراحی و نورپردازی با تکنیک ذکر شده. کارگردان با قاب بسته سریال را به حرکت در می آورد و فکر می کند تکنیک جدیدی را کشف کرده است و کار به جایی می رسد که در نماهای داخلی فقط چهره بازیگر نمایان است.

تشبیه ناکامی پلیس در برابر باند ابر جنایتکاران مرتبط با رضا و پروانه در ماجرای کشف نریمان غلامی (کامران تفتی) واضح تر است. ابر جنایتکاران با ورود به محل برگزاری مسابقات غیرقانونی بوکس با سرعت و مهارت حرفه ای موفق شدند نریمان را پیدا کنند اما برای چنین عملیات ویژه ای پلیس با دو خودرو و با حضور هشت نفر این عملیات را انجام داد. تحقیر زیرپوستی پلیس در سرتاسر این سریال بیداد می کند.

به نظر می رسد نعیم مولایی (هادی حجازی فر) و رضا پروانه (علیرضا کمالی) تمایلی به درآوردن کت و کت خود ندارند زیرا ممکن است تبدیل به آدم برفی شوند. همچنین لازم به ذکر است که برداشت نویسنده از نوآر، ژاکت و پالتو نئوآور القای سرما است و مخاطب خوش شانس است که با باران های مصنوعی معمول فریدون جیرانی مواجه نمی شود.

تحریفات کنونی در خصوص روند سرسام آور پرداختن به داستان های جنایی و عدم کار کارشناسی دقیق به یکی از مشکلات اصلی سریال های شبکه نمایش خانگی از جمله پوست شیر ​​تبدیل شده است. این سریال بی پروا با ارائه فرم و محتوا با عجله بی مورد ساخته شده است، اما جدا از این عدم تسلط و مهارت سازندگان، تحقیر پلیس همه جا را فرا گرفته است.

در این فضای «شبه بوگارتی» کلاهدار و پالتویی، پس از اینکه «نعیم» (هادی حجازی فر) موفق می شود بهنام را به صورت غیرقانونی در زندان دستگیر کند، آدرس فردی به نام «احسان» را در گاراژ مخصوص به آنها می دهد تا از طریق او. می توانید یک آدرس پیدا کنید “طناز” زنی که به عنوان هنرمند تاتو کار می کند را پیدا کنید. احسان یک تعمیرکار ماشین است و صدرا به بهانه تعمیر ماشین به سراغ احسان می رود و ادعا می کند که کولر ماشینش خراب است. (25 دقیقه از قسمت 10)

با ارجاع به این حفره اجرایی بزرگ می توان به باگ های بی شماری در این مجموعه دسترسی پیدا کرد و آنها را به متنی با جزئیات تبدیل کرد.

در این هوای ابری[se référant au temps froid]اگر شخصی به تعمیرکار مراجعه کند و از تعمیرکار بخواهد کولر خودرویش را بررسی و تعمیر کند، تعمیرکار چگونه با او برخورد می کند؟ مخاطب تعارض دارد که در این هوای سرد و «کلاهدار» و «نئون سازمان یافته» چرا صدرا کولر ماشین را بهانه ای برای کشتن احسان کرده است؟[اگرفردیبهسراغیکتعمیرکاربرودوازتعمیرکاربخواهدکولرخودرویشراچکوتعمیرکند،تعمیرکارچهبرخوردیبااوخواهدداشت؟[اگرفردیبهسراغیکتعمیرکاربرودوازتعمیرکاربخواهدکولرخودرویشراچکوتعمیرکند،تعمیرکارچهبرخوردیبااوخواهدداشت؟مخاطبدچارتعارضمی‌شودکهدراینهوایسرد«کاپشنیزه»«نئونوآرگونه»چراصدرابرایبهتورانداختناحسان،بهانه‌اشخرابیکولرخودرواست!

رجوع کنید به سکانس لیلا برزگر (پانته آ بهرام) در اواسط سریال زمانی که محب (شهاب حسینی) در مورد قتل دخترش زیر سوال می رود. قرار است لیلا برزگر در ساعات اداری به پلیس آگاهی مراجعه کند. اما این سکانس بدون هیچ ظرافتی در شب فیلمبرداری شده است و تکنیک بزرگنمایی و بزرگنمایی، ترفند سازندگان برای فرار از صحنه نگاری، نورپردازی و برش در شب است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا