سایر موضوعات

آقای مهاجرانی! وقتی زبانت را به روی خشم و تحقیر باز می کنی، سخنان حقیقت و انتقاد منطقی ات رنگ می بازد.

دلیلش این است که وقتی زبانت را به خشم و شرم و تحقیر باز می کنی، سخنان درست و نقد منطقی ات رنگ می بازد.

در تابستان 1380 (دوره ای که در هیئت تحریریه روزنامه کیهان بودم) با برخی از مسئولان مؤسسه کیهان با رهبر معظم انقلاب در مشهد دیداری داشتیم. دیدار شیرین و معناداری بود. انتقادات خود را مطرح کردند و در بخشی از آن مرا به یکی از سرمقاله هایی که در کهن نوشته بودم راهنمایی کردند و گفتند: (به نقل از متن) استدلال های خوب و درستی بیان کردید، اما به دلیل عصبانیت در پایان مقاله، اثر از بین رفت.”

اما یک جمله در نقد شما هست که از عصبانیت شروع می شود و به تحقیر و تحقیر می انجامد. وقتی افراد ذکر شده را «روزه» خوانده اید، لحن نوشته شما تلخ و گزنده است.

انتقاد شما به روش سیاسی این افراد برمی گردد و مبنای استدلال شما گل دادن به آقایان است که منصفانه و منطقی به نظر می رسد و علاوه بر این با توجه به انتقاد شما روش تبلیغاتی این موجودات گران قیمت مناسب نیست. سازمان تبلیغات

در فرهنگ دینی که ما با آن بزرگ شدیم، روزه نه تنها زشت نیست. و نیز حفظ عظمت اهل بیت و حماسه بزرگ عاشورا است. همچنین بزرگانی مثل همه کسانی که در کتاب هایتان نقل می کنید روزه می گرفتند. از بزرگان بعدی می توان به شهید مطهری و آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی اشاره کرد.

در تاپیک توئیتی که به آقایان علم الهادی، خاتمی و صدیقی اختصاص دادید از رهبر معظم انقلاب خواستید که این سه بزرگوار را از امامت جمعه عزل و به سازمان تبلیغات بفرستند.

صبح بخیر.

بیش از همه برای خودم و سپس برای همه اهل قلم آرزوی تأمل و ادب و متانت و انصاف را دارم.

حالا که از خشم نوشتاری صحبت می کنیم، بیان این خاطره خالی از لطف نیست:

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا