طی رسیدگی به پرونده قتل یک و مادر و دختر در تهران پای مرد جوانی که فروشنده سم سیانور بوده به پرونده باز شده است و حالا هر سه متهم؛ دختر خانواده، دوست او و مرد فروشنده در دادگاه از خود دفاع کردهاند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال جاری دختری ۱۳ ساله و مادر او در خانهشان بدحال و بعد از انتقال به یکی از بیمارستانهای غرب تهران فوت میشوند. کارکنان انتظامات این بیمارستان از طریق تماس تلفنی مرگ مشکوک این مادر و دختر را به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش میدهند. به دنبال اعلام این خبر ماموران کلانتری در محل بیمارستان حضور پیدا میکنند و با اطلاع موضوع به بازپرس کشیک قتل دادسرای امور جنایی پروندهای در مورد مرگ مادر و دختر تشکیل میشود.
تحقیقات اولیه نشان میداد این مادر و دختر بر اثر خوردن کنسرو ماهی جانشان را از دست دادهاند، اما بعد از مدتی پزشکی قانونی اعلام میکند که مرگ آنها بر اثر مسمومیت با سم سیانور بوده است. همین موضوع فرضیه وقوع قتلی هولناک و برنامهریزی شده را برای کارآگاهان جنایی اداره دهم اداره آگاهی پررنگ میکند. همچنین کارآگاهان در بازرسی خانه مقداری سیانور پیدا میکنند که ظن آنها را نسبت به این حادثه برمیانگیزد. در نهایت نیز کارآگاهان، دختر خانواده و دوست او را به عنوان مظنونان اولیه دستگیر و بازداشت میکنند. آنها در اعترافات خود عنوان میکنند که سم را از مرد جوانی در خیابان ناصرخسرو خریداری کردهاند…
اظهارات فروشنده سم سیانور
متهمان که اوایل مرداد ماه به شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدهاند در اعترافات خود ابعاد تازهای از پرونده را فاش کردهاند.
این مرد در اعترافات خود گفت: «در یک عطاری کار میکنم. یک روز در بازار ناصرخسرو، دختر این خانواده سراغم آمد و از من قرص خواست، اما ندادم. چند روز بعد با دوستش آمدند. میگفتند؛ پشتکنکوریاند و قرصها را برای کارهای آزمایشگاهی میخواهند. ۱۰میلیون تومان پرداخت کردند و من قرصها را به آنها دادم، اما چند بار دیگر هم برای خرید قرص آمدند، میگفتند قرصها بینتیجه بود تا اینکه دختر خانواده یکروز آمد و گفت، میخواهد خانوادهاش را بکشد، اما قرصها اثر نمیکند. با حرفهایش اعتمادم را جلب کرد و فریبم داد. از میان حرفهایم فهمیده بود ۱۰۰میلیون تومان پول به چند نفر بدهکارم. به من گفت ۲۰ میلیون تومان دیگر میدهد تا بدهیام را پرداخت کنم. بعد گفت با هم ازدواج میکنیم و از ثروتی که به او میرسد سهمی نصیبم میشود. همین حرفها وسوسهام کرد که با او همراه شوم. قرصهای قویتر و بعد حتی آرسنیک و سیانور به او دادم تا نقشه جنایت را عملی کند. یکبار خانوادهاش شمال بودند که من هم آنجا رفتم. خرما آورد و آغشته به قرصهای سمی کرد و خواست آن را برای خانوادهاش ببرم. به شمال رفتم، اما ترسیدم و خرما را تحویلش دادم و گفتم جرات نکردم. خود دختر خانواده خرماها را به خوردشان داد و چند روزی بد حال شده بودند. روز آخر از من آرسنیک و سیانور گرفتند. در یکی از پارکهای محلهشان بسته سمها را تحویل دادم. ۱۰ دقیقه بعد دختر خانواده، تلفنی شیوه مصرف آن را پرسید و دیگر تلفنهایم را جواب نداد. بعد از دستگیری فهمیدم دو عضو خانوادهاش را با همدستی دوستش کشته است. وسوسه پول باعث شد قرص و سمها را به آنها بفروشم.»
بعد از اعلام مرگ مشکوک یک مادر و دختر در بیمارستان با دستور بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران از پدر و دختر ۱۸ ساله خانواده بازجویی به عمل آمد. پدر خانواده در اظهاراتش گفت: «ما یک خانواده ۴ نفره بودیم، اما الان و پس از این حادثه ناگوار با دختر ۱۸ سالهام زندگی میکنم. چند روز قبل از اینکه همسر و دختر ۱۳ سالهام فوت کنند خانوادگی دچار مسمومیت شدیم و به بیمارستان رفتیم. آن زمان فکر کردیم به خاطر تن ماهی که برای شام خورده بودیم، مسموم شدیم به همین خاطر موضوع را پیگیری نکردیم، اما الان که برای بار دوم مسموم شدیم موضوع مشکوک و عجیب است.»
او در ادامه گفت: «شب حادثه دوست صمیمی دختر بزرگم به خانه ما آمد و با کمک دختر بزرگم غذا را سر میز آوردند. آن شب دختر بزرگم اصرار داشت که ما ماست زیادی بخوریم. دخترم میگفت ماست با ادویه خاصی ترکیب شده بود، اما پس از صرف شام دوباره مسموم شدیم و خانوادگی به بیمارستان رفتیم و اقدامات کادر درمان برای نجات جان همسر و دختر کوچکم فایدهای نداشت و آنها را از دست دادم.»
اظهارات دختر خانواده و دوست او
بررسیهای بیشتر کارآگاهان نشان میداد پیش از این حادثه دختر خانواده و دوست او چندین بار به ناصرخسرو رفت و آمد داشتند. به دست آمدن این سرنخ کلیدی در کنار دیگر نتایج تحقیقاتی کافی بود تا دختر خانواده و دوست او به عنوان متهمان پرونده بازداشت شوند.
دختر ۱۸ساله خانواده که ابتدا به تناقضگویی پرداخته بود چند روز بعد مدعی شد دوستش باعث قتل خانوادهاش شده است. در حالی که دوست این دختر جوان در بازجوییها مدعی شد که دوستش رویای مهاجرت داشت، اما خانوادهاش مخالفت میکردند به همین دلیل آنها را کشته است. همچنین دوست متهم اظهار کرد که دوست او قصد قتل پدرش را هم داشت، اما قبل از اجرای نقشه قتل بازداشت شده است.
دوست این دختر جوان در بازجوییها گفت: «با دختر این خانواده همکلاسی و دوست صمیمی هستم و به خاطر درس خواندن و آزمون کنکور این اواخر زیاد به خانهشان میرفتم. در این میان با رویاپردازیهایی که داشتیم با یکدیگر تصمیم گرفتیم اعضای خانوادهاش را با سم به قتل برسانیم و سپس تمام اموال را تصاحب و در نهایت از ایران مهاجرت کنیم.»
متهم در ادامه گفت: «به خاطر همین به خیابان ناصرخسرو رفتیم و آرسنیک خریدیم و مقداری از آن را داخل غذای خانواده دوستم ریختیم، اما نقشهمان عملی نشد و آنها فقط چند روز در بیمارستان بستری شدند. فهمیدیم احتمالا فروشنده جنس تقلبی به ما داده یا ما کم در غذا ریخته بودیم. برای همین دفعه دوم سیانور خریدیم. شب حادثه با شگردهای مختلف و از پیش طراحی شده با کمک دوستم سم را به خانوادهاش خوراندیم که باعث مرگ مادر و دختر شد، اما پدر خانواده جان سالم به در برد.»
این متهم گفت: «پس از ارتکاب جنایت عذاب وجدان شدیدی گرفتیم و بسیار ترسیده بودیم، سعی در عادیسازی شرایط داشتیم، اما مورد ظن پلیس قرار گرفتیم و دستگیر شدیم.»
تحقیقات از این دو دختر ادامه داشت تا اینکه دختر خانواده در تحقیقات قضایی اعترافهای جدیدی را مطرح کرد. او گفت: «خانوادهام میخواستند به زودی از ایران مهاجرت کنند. من و سارا سالها بود دوست و همکلاسی بودیم. او به خانهمان رفتوآمد داشت و ناراحت بود که از هم جدا میشویم. این اواخر میگفت اگر جدا شویم دیگر همدیگر را نمیبینیم. همین باعث شد فریب حرفهایش را بخورم. انگار مرا جادو کرده بود و هر چه میگفت سریع قبول میکردم و با خواستههای او پیش میرفتم. خواست خانوادهام را بکشم که قبول کردم. در اینترنت سرچ میکردیم تا راهی برای قتل پیدا کنیم. با هم فیلمهای جنایی خارجی و ایرانی نگاه میکردیم تا از روی یکی از این فیلمها و سریالهای جنایی، نحوه قتل را بدون اینکه ردی بگذاریم، پیدا کنیم. اسفند ۱۴۰۲ بعد از کلی مطلب خواندن و فیلم جنایی دیدن، قرار شد خانوادهام را با سم بکشیم. از مردی در بازار ناصرخسرو سم میخریدیم. به پیشنهاد دوستم در غذا، تن ماهی و ماست میریختم و خانوادهام میخوردند.»
دختر خانواده در ادامه گفت: «آنها با دلپیچه و مسمومیت در بیمارستان بستری میشدند، اما زنده میماندند. شش مرتبه آنها را به خواست دوستم مسموم کردم که زنده ماندند. یکبار هم در شمال در خرما سم ریخته و به خانوادهام دادم که دوز سم کم بود و چند روز در بیمارستان بستری شدند. در این ۹ سوءقصد ناکام ماندم. نوزدهم اردیبهشت امسال نقشه آخرمان را اجرا کردیم. دوستم آمد و سیانور را به من داد و ما دو پوکه کپسول را خالی کردیم و سم را در آن ریختیم. کمی در ماست و کمی در غذای خانوادهام ریختم که زیاد تاثیر نکرد. بعد یکی از کپسولها را به جای دارو به مادر و خواهر دادم که باعث مرگشان شد. میخواستم پدرم را به همان شیوه بکشم که نشد و بازداشت شدیم. به تحریک دوستم قاتل دو عضو خانوادهام شدم. او دوست نداشت من از ایران بروم و تنهایش بگذارم و از سویی طمع اموالمان را داشت.»