این روزها شرایط نسبت به گذشته و جلسات گذشته بسیار متفاوت است، همین قشر بیشتر درگیر این موضوع هستند و دغدغه های مسکن به شدت افزایش یافته و هزینه خرید و اجاره مسکن اینچنین شده است. جهشی که خانه دار شدن نه تنها چشم انداز خانواده هاست، بلکه تبدیل به رویا و آرزو می شود، فقط باید کمی بیشتر به خود و اطرافیانمان توجه کنیم و ببینیم تحت چه فشاری هستند. چند صحنه از این روایات را می خوانیم که می نشینم و گوش می دهم.
محمد، 29 ساله
چند شب پیش به طور اتفاقی در یکی از هیئت های مذهبی تهران با هم آشنا شدیم. در حیاط حسینیه ایستاده بود و با یکی از اقوامش در مورد اجاره خانه تلفنی صحبت می کرد. او شروع به صحبت کرد، 29 ساله بود و دو سال بود که ازدواج کرده بود. او لیسانس حقوق داشت و صبح در یک کارگاه کار می کرد و بعد از ظهر به یک نانوایی در تهران سر می زد. به کافه ها می رفت و کیک می فروخت. درآمد چندانی نداشت یا حداقل درآمدش کفاف مخارجش را نمی داد. او گفت: دغدغه اصلی اش خانه است، یکی از بستگانشان خانه ای در حوالی خیابان آذربایجان تهران داشته و با قیمت کمتری به آنها اجاره داده است. او ماهانه بیش از 6 میلیون اجاره می کرد، برای یک خانه 60 متری در طبقه چهارم یک ساختمان قدیمی بدون آسانسور و پارکینگ. چند صد میلیون برای رهن خانه خرج شده بود. این روزها تقریباً سالگرد خانه است و گویا خانواده صاحب خانه درخواست رهن بیشتر و اجاره 9 میلیونی کرده بودند. بدون هیچ منطق و قاعده ای. به هیچ جا بسته نشده بود و بدتر از آن نمی توانست حرکت کند جز اینکه به مناطق پست برود که خودش هم نمی خواست. همسرش مدت ها در خانه تنها بود و امنیت محله برایش مهم بود. صحبت کردیم و در پایان همان جمله ای را که در ابتدای گزارش نوشته بودم گفت: چقدر درآمد دارم که 9 میلیون اجاره خانه بدهم؟
حمید، 33 ساله
راننده اسنیپ بود. ظاهرش شبیه کسانی بود که کار هنری می کنند. یقه مخصوصی بر گردن و کلاه مخصوصی بر سر داشت و ریش و سبیلش را به شکلی خاص کوتاه کرده بودند. از مدل برخورد و مسیریابی و همچنین بوی جدید سینا سفید مشخص است که چندی پیش راننده اسنپ شده و از این طریق درآمد کسب می کند. گفتگو را باز کردیم. او یک ویراستار بود و چند نمونه از کارهایش را با تلفن همراهش به من نشان داد، چون گفتم در فضای رسانه ای کار می کنم و او می خواهد رابطه ای برقرار کند تا اگر برنامه ای داشت، بتوانم او را معرفی کنم. وی با بیان اینکه در یکی از سریال های معروف شبکه نمایش خانگی کار می کند و حتی در صداوسیما نیز کار می کند، گفت: پس از اتفاقات اخیر و به دلیل مقاله ای که در اعتراض به وضعیت موجود منتشر کرد، هم شغل خود را از دست داد و هم بسیاری از پس از آن شرکت تدوین هم مشکل داشت و برای راه اندازی آن به 20، 30 میلیون نیاز داشت، اما دغدغه اصلی او خانه بود. او گفت خانه ای در 30 متری جنوب تهران اجاره کرده و مجرد است، 300 میلیون ودیعه گذاشته و ماهانه پنج میلیون تومان اجاره داده است که با قوانین اجاره خانه همخوانی ندارد. گفت چند ماه تا پایان سال و پایان قرارداد باقی مانده است، اما صاحبخانه از همین حالا زمزمه دو برابر شدن ودیعه و اجاره بها را دارد! وی گفت: 30 متر زیرزمین بدون ترتیب خاصی باید اجاره شود؟
امید، 35 ساله
چند وقت پیش دنبال نویسنده ای بودم که قوانین فضای مجازی را بلد باشد تا کاری انجام دهد. یکی از دوستانم کاری را به من سپرد و من هم فرصت انجام آن را نداشتم، دنبال کسی می گشتم. یکی از دوستان مورد اعتماد امید را معرفی کرد. زنگ زدم و برای جلسه قرار گذاشتیم. متاهل بود و یک دختر داشت. شرایط کار را توضیح دادم، بعد گفت می خواهم از تهران مهاجرت کنم، نمی توانم حضوری کار کنم. او امروز در یکی از این فروشگاه های زنجیره ای کار می کند و از صبح تا شب قفسه ها را پر می کند. از رابطه تولید محتوا با قفسه فروشگاه های زنجیره ای پرسیدم که گفت بعد از فیلتر شدن شبکه های مجازی خارجی سرعت کسب و کارشان کند شد و پروژه های زیادی داشتند که شکست خوردند و کنسل شدند. به همین دلیل کارهای دیگری هم انجام می داد و به قول معروف با رفت و آمدهایی که به خانه می کرد سه شغل داشت. علت مهاجرتش را پرسیدم و گفت نمی توانم اجاره خانه را بپردازم. سال هاست که منطقه به منطقه و محله به محله کوچک شده است اما دیگر توان حضور در تهران را ندارد. هزینه ها بسیار بالاست. بسیار بالاتر از حد انتظار. در خانه ای 50 متری زندگی می کرد و ماهی 8 میلیون اجاره می داد. گفت با دوستان و خانواده اش صحبت کرده که در شهرستان دنبال کار بگردم و من تا چند روز دیگر از این تهران لعنتی می روم.
مسعود، 41 ساله
او کارگر یکی از کارگاه های نجاری اطراف تهران بود. او دو فرزند داشت؛ یکی دانش آموز و دیگری دانش آموز پایه نهم. او با تمام اضافه کاری که می گرفت، ماهانه حدود 10 میلیون درآمد داشت. در ایام الله دهه فجر با ایشان آشنا شدم، یکی از غرفه ها به کارگاهشان دستور داده بود، دکوراتور حتی کارگر هم نداشت، این بنده خدا را با خودش آورده بود پردیس ملت. او همچنین چند راز را در جیب خود گذاشت تا در این امر به او کمک کند. اونجا هم غرفه داشتیم و آخرشب هم چندتا حرف زدیم. در آنجا از وضعیت و درآمد خود و اینکه دیگر توان مخارج زندگی خود را ندارد صحبت کرد. نمی داند چگونه هزینه های دانشجویی پسر و دخترش را بپردازد و در عین حال به کرایه خانه و مخارج زندگی هم رسیدگی کند. هیچ کمکی نبود. پدر و مادرش هر دو به رحمت خدا رفته بودند و ارث کوچکشان را خورده بودند. او در بومهن، در یکی از محله های فقیرنشین آنجا زندگی می کرد، در خانه ای 60 متری زندگی می کرد. 50 میلیون پیش پرداخت کرده بود و ماهانه 4 میلیون اجاره! این بدان معناست که او در واقع 6 میلیون در ماه دریافت می کرد که باید صرف تربیت فرزندان و کارهای خانه می شد. آن هم با این قیمت های بالا. پیر بود و سرمایه نداشت. گفت من حتی ماشین ندارم و نمی توانم بخرم تا بتوانم سفر کنم و مقداری از بار هزینه ها کم می شود.
این ها برخی از داستان هایی است که در این مدت بدون قصد گزارش از والدین شنیده ام. جز خیلی ها که در شرایط خاص و بدتری هستند و من از روایتشان صرف نظر کرده ام. جدای از اینها، برای باور بهتر وضعیت پایتخت نشینان و درک دقیق تر فاجعه بازار مسکن، بد نیست چند آگهی اجاره خانه در مناطق مختلف تهران و اطراف را مرور کنیم. سرمایه، پایتخت. نقدی که حتما این روزها دست اندرکاران اجاره خانه دیده و تجربه کرده اند و کسانی که آن را ندیده اند و نمی دانند با تبلیغات مجازی و اطلاعات منتشر شده در رسانه ها به روز شده است. سوال اصلی پس از دیدن این اطلاعات و تبلیغات این است که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ راستش من متخصص اقتصاد و مسکن نیستم و مدت هاست که کارشناسان این حوزه در حال تحلیل وضعیت موجود هستند. گفتنی است، آنچه من از تجار می شنوم و وضعیتی که مردم دانای کل ترسیم می کنند بهتر از وضعیت فعلی نیست. بر اساس تحلیل ها و البته مشاهدات، یکی از اثرات وضعیت کنونی بازار مسکن مهاجرت تعداد زیادی از مردم پایتخت به حومه و سپس شهرها است. حال به وضعیت امنیتی مناطق حاشیه ای، بافت فرهنگی و امکانات و غیره نگاه کنید. و ببینید افراد و خانواده ها با چه مسائلی روبرو هستند. با نگاهی به تبلیغات موجود، چه مستقیماً خودمان را ردیابی کنیم و چه آنهایی که در پلتفرمها و وبسایتها گنجانده شدهاند، با چیزهای عجیبی روبرو میشویم که ممکن است چندی پیش از کسی پرسیده باشیم و بخواهیم پیشبینی کنیم، اما او حتی تصورش را هم نمیکرد.