سربازان وطن شجاعانه جنگیدند و حتی یک وجب از خاک وطن از دست نرفته است
طحان نظیف ادامه داد: تهرانی مقدم افراد فرهیخته; از نسل چمران و همت. آنها موشک هایی ساختند که از شهرها، خانه ها و کوچه ها، کودکان و زنان محافظت می کرد. آنها معتقد بودند که ما به تنهایی می توانیم مدیریت کنیم. از دشمن نترس پرندگان وحشی آن را از صدها کیلومتر دورتر مشاهده کنید. همانطور که او نمی فهمد. او نمی توانست تصور کند که پیشرفته ترین جنگنده ها و موشک هایش دیگر در امان نباشند.
وی خاطرنشان کرد: آن روزها به پایان رسیده است. ایران مستعمره شد. صدام رفته پیکر شهدا به وطن بازگشتند. درختان دزفول دوباره سر برآوردند. خانه ها بازسازی شده است. آژیر قرمز به صدا در می آید. لبخندی بر لبان مردم دزفول نشست. بچه ها به زمین های بازی آمدند. مدارس بازگشایی شده اند و معلمان به تخته سیاه بازگشته اند. این بار جوانان به میدان آمدند.
وی خاطرنشان کرد: اعتقاد 373 اعتقاد به قدرت جوانان این مرز و بوم و اعتقاد به قدرت ایران است. اعتقاد به آنچه ممکن است، نتیجه مطلوب است; بله، ما میتوانیم، چون میخواستیم، چون میخواستیم.
وی گفت: در 5 شهریور 93 که با برخی از اعضای شورای نگهبان از نمایشگاه دستاوردهای صنایع دفاعی و به ویژه “باور 373” بازدید کردیم، غرور عجیبی به من دست داد. ایمان و اراده جوانان را دیدم که دشمن را به زانو درآوردند. من درک می کنم که چرا رهبر عزیز ما می گوید جنگ نخواهد شد. ما در کشورمان این همه مرد پولادین داریم، چه کسی جرات دارد چپ به این سرزمین نگاه کند؟
وی ادامه داد: به عنوان یک جوان ایرانی احساس غرور می کردم زیرا کشورم را در مرزهای علمی و فنی دنیا دیدم و اعتماد به نفسم بیشتر شد. به نوبه خود از زحمات خالصانه و خالصانه این عزیزان تشکر می کنم و برایشان آرزوی موفقیت روزافزون دارم.
به گزارش ای بی اس نیوز، سخنگوی شورای نگهبان در یادداشتی به مناسبت 4 خرداد با عنوان روز دزفول روز مقاومت و پایداری نوشت: جنگ تازه شروع شده بود و هدف اصلی موشک های صدام دزفول بود. نوامبر 1960 بود، کمتر از یک سال از شروع جنگ که خانه پدری با یکی از این موشک ها ویران شد. مثل خیلی از خانه های دزفول. چند نفر از همسایه های ما شهید شدند اما خانواده ما که به زیر زمین پناه برده بودند آسیبی ندیدند.
وی افزود: پدر و مادرم مجبور شدند برای بازسازی خانه به جای دیگری بروند، چند ماه بعد از ویرانی که به دنیا آمدم، اینها را بعداً پدر و مادرم برایم تعریف کردند، من خانه ویران شده را ندیدم، اما صدای آن را به یاد دارم. آژیرها و موشک هایی که تا پایان ادامه داشت.در طول بازی و حتی نیمه های شب همیشه ترس از موشک وجود داشت.یتیمان، شهرهای ویران، درختان سرنگون شده، ارابه های آهنی سوخته، چشمان اشک آلود تصاویری است که از آن ها به جا مانده است. روزها.اما دزفول متوقف شد.سربازان فداکار وطن دلاورانه جنگیدند.خون جاری شد و سینه ها از گلوله پاره شد اما یک وجب از خاک خوزستان یا بهتر است بگویم یک وجب از خاک وطن کم نشده است.