کد اطلاعات: 2061477
21 اوت 1403 در 9:02 ب.ظ.
889 بازدید
6دیدگاه
گفتگو با مربی تاریخی تکواندو بانوان؛
مهروز ساعی هماهنگی بین خود و مبینا نعمت زاده را یکی از عوامل موثر داستان این دختر جوان می داند.
به گزارش ” ای بی اس نیوز ورزشی”، در جریان درخشش مبینا نعمت زاده در المپیک پاریس و مدال برنز او، علاوه بر ضربات مهار نشدنی مبینا که شور و شوق جامعه را برانگیخت، صدای یک زن در گوش سالن مسابقه ماند. مهروز ساعی، خواهر هادی ساعی که هدایت این نوجوان 19 ساله در تکواندو ایران را بر عهده داشت، همیشه در طول مسابقات با مبینا صحبت می کرد و آن صدا به گوش تماشاگران هم می رسید. به همین دلیل و به دلیل نبوغ این دختر دهه 80 در المپیک با مربی او صحبت کردیم که در ادامه می خوانید:
امیدوارم در آینده شاهد حضور مبیناس و ناهیدهای بیشتری در ایران باشم
اول از همه از مردم عزیز ایران تشکر می کنم که دلشان با ما می تپد و از روز اول دوست داشتند دخترانمان در این مسابقات بدرخشند. در مورد مبینا باید بگویم که او اولین مسابقه تکواندوی خود را در پاریس انجام داد و به دلیل کم تجربه بودن و جوان بودنش. خیلی کار سختی بود. برای همین خیلی تلاش کردیم که با هم هماهنگ باشیم. من و مبینا دو سه سال است که در همه مسابقات با هم هستیم و به همین دلیل همدیگر را خوب می شناسیم. مبینا به من عادت کرده و هماهنگی وجود داشت. ناهید هم خیلی خیلی خوب می درخشید و همین هماهنگی را با مربیش خانم مداح داشت که باعث موفقیت او شد. در مجموع تجربه بسیار خوبی بود و اکنون احساس بسیار خوبی داریم و دوست داریم این حس را با مردم ایران به اشتراک بگذاریم. امیدوارم بعد از این در ورزش بانوان مبینا و ونوس زیادی پرورش دهیم، چون معتقدم دختران این کشور قدرت بسیار بالایی دارند.
این موفقیت را مدیون برادرم هادی هستیم
این موفقیت را مدیون برادر عزیزم آقای سای هستم. او همه چیز را به ما داد. آنها به دفاتر ما آمدند و نکات فنی را برجسته کردند. تمام وقت خود را به ما دادند و کم نبود. همچنین باید از آقای دکتر رحیمی که مدیریت بسیار خوبی در تیم های ملی دارند تشکر کنم.
هماهنگی من با مبینا خیلی بهتر از همیشه بود
المپیک شرایط خاص خود را دارد و برای هر ورزشکاری میدان بسیار بزرگی است. مبینا هم جوان است و حتی در مسابقات جهانی رده بزرگسالان شرکت نکرده است. اما چیزی که در پاریس متوجه او شدم تمرکز عالی مبینا و هماهنگی 100 درصدی با من بود. در تمام این مدت مبینا را تا این حد با خودم ندیده بودم. یه خاطره باید براتون بگم، اتاق تکواندو رو دیدید که واقعا عالی بود، روز مسابقه مبینا همه بلیت ها فروخته شد و مبینا خیلی استرس داشت. علاوه بر این، مربی مجبور شد دقایقی زودتر از بازیکن وارد اتاق شود و این جدایی از یکدیگر باعث استرس بیشتر شد. به او گفتم میآیم، وقتی وارد اتاق میشوی لبخند بزن و برای حضار دست تکان بده، روحیهات را حفظ کن. سعی کردم به مبینا اشتیاق و اعتماد به نفس بدهم و همین اتفاق افتاد، وقتی او با این روحیه وارد سالن شد مورد لطف تماشاگران قرار گرفت و تا آمدن روی شیابچنگ همه چیز خوب بود. وقتی به ژیابچانگ رسید، به دلیل اعتماد به نفسش، همه شروع به تشویق او کردند و در همان لحظه دیدم مبینا ترسیده بود و چشمانم را بالا برد. همون موقع بود که بهش زنگ زدم و دوباره آرومش کردم.
اعتماد متقابل ما باعث شد تا در بازی های المپیک موفق شویم
به مبینا گفتم نیازی نیست به اسکوربورد نگاه کنی، ثانیه ها، امتیازها و همه چیز را به تو می گویم، فقط گوش کن. در حین بازی در یک نقطه روی مبینا فریاد زدم که ول کن، به پای عقب زدم، در آن لحظه او همین کار را کرد و دو امتیاز برای او ذخیره شد که باعث تشویق او در اتاق شد و خاطره بسیار جذابی برایم ثبت شد. مبینا به من و خودش اعتماد کرد و خدا را شکر که این اتفاق خوب برای ما افتاد.