به گزارش رکنا، ماجرای این ماجرای هولناک که مدت ها قبل از یک رابطه عاشقانه اتفاق افتاده است یک درگیری مسلحانه شروع شده بود که انتقام رنگ وحشت به خود گرفت که در یکی از روستاهای اطراف شهر جدید گلبهار زنی میانسال بر اثر شلیک گلوله اسلحه شکاری به شدت مجروح شد.
این زن بلافاصله به مرکز درمانی منتقل شد و پزشکان مقداری گلوله از بدن وی خارج کردند اما یکی از گلوله ها در نزدیکی قلب وی باقی ماند تا اینکه زن مذکور مجددا مورد عمل جراحی قرار گرفت اما این بار عمل بی نتیجه ماند و وی جان باخت. .
اینگونه بود که رسیدگی قضایی به سابقه این پرونده که به دلیل نزاع ملکی بین 2 همسایه روستا به وجود آمده بود وارد مرحله جدیدی شد و قضات دادگاه کیفری استان خراسان رضوی با صدور حکمی متهم قتل را آزاد کردند. دستور قانونی رسیدگی و تحقیقات تخصصی تری انجام شود.
شلیک یک سلاح
موضوع این دعوای مرگبار همچنان در دست بررسی دقیق دادگاه بود که ناگهان در اواخر تیرماه سال گذشته جنایت مسلحانه هولناک دیگری در جاده ای روستایی رخ داد که به این ماجرا ربط داده شد و راننده پراید که برادرش بود. متهم به قتل در یک نزاع روستایی، با شلیک سلاح نظامی (کلت کمری) در مقابل چشمان مادرش کشته شد.
در پی این جنایت، تحقیقات پلیسی با صدور دستورات ویژه قضایی برای دستگیری متهم قتل مسلحانه به نام «یاسر» آغاز شد و نیروهای اطلاعاتی برای شناسایی موتورسوار متواری ادامه یافت تا اینکه حدود 4 ماه بعد پلیس زاهدان وی را دستگیر کرد. جایی که آنها به دنبال جنایتکاران خارجی بودند.
با مشخص شدن هویت متهم و تحت تعقیب قضایی و پلیسی به جرم قتل عمد در گلبهار، بلافاصله مقدمات انتقال این مرد 37 ساله به شهر جدید گلبهار فراهم شد. محاکمه باقی ماند.
درهم آمیختگی دو جنایت
پیچیدگی این پرونده جنایی و پیچیدگی سردرگمی مرتبط با تاریخچه درگیری مرگبار روستایی، روند درمان را از اهمیت ویژهای برخوردار کرد. به همین دلیل پرونده مذکور به شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی ارجاع شد.
طولی نکشید که آخر هفته گذشته متهمان جنایت اسلحه به پای میز محاکمه آمدند و جلسه حساس دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشار قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد.
این جلسه دادگاه با تلاوت آیاتی برگرفته از کلام ع.مجید در حالی رسمیت یافت که اولیای دم با حضور وکلای مدافع بر صدور حکم خودتنبیهی اصرار داشتند و تلاش برای رهایی از خونخواهی به جایی نرسید. ثروتمند شدن. به نتیجه برسد.
رئیس دادگاه در اولین لحظات جلسه بر حفظ نظم و امنیت تاکید کرد.
ابتدا مادر محمد (مقتل) جای شاکی را گرفت و صحنه جنایت را اینگونه توصیف کرد: پنج روز قبل از قتل در خواربارفروشی (سوپرمارکت) بودم که یاسر (متهم قتل) به سمتم آمد. . با اسلحه در دست اومدم بهش گفتم ولش کن! اما او با وجود اینکه پسرم «محمد» (کشته شده) نیز در مغازه بود شلیک نکرد و فقط در بیرون مغازه شلیک هوایی کرد و سپس صورتش را با برنج پوشاند و با موتورسیکلت رفت.
پس از چند روز برای طرح شکایت از وی به دلیل تهدید به سلاح جنگی به دادسرای گلبهار رفتیم اما از آنجا برای پیگیری شکایت به کلانتری اعزام شدیم.
وقتی در کلانتری مشخصات اسلحه کلت را توضیح دادیم، پسرم «محمد» پشت فرمان پراید نشسته بود و من در صندلی جلو که به سمت روستای «ابقد» میرفتیم. اما در بین راه ناگهان یک خودروی پژو 405 بوق به بوق به سمت ما آمد و پسرم مجبور شد فرمان را به سمت شانه خاکی جاده بچرخاند و ایستاد.
این بود که «یاسر» (متهم به قتل) در کنار پراید سوار موتورسیکلت شد و در حالی که شیشه ماشین پایین بود با اسلحه کلت به سر پسرم شلیک کرد.
صدای فریاد زنان را درباره پسرم شنیدم اما همان گلوله پسرم را کشت. سپس راکب موتورسوار و راننده پژو 405 از محل متواری شده و راهی گلبهار شدند.
مادر مقتول در پاسخ به قاضی دادگاه که راننده پژو به نام جلال را از کجا شناختید گفت: او را در روستا زیاد دیده بودم و حتی رنگ لباسش را که تی زرد بود به یاد دارم. -پیراهن
با این حال، پس از طی مسافتی کوتاه، داشتم جیغ می زدم و سرم را می کوبیدم که «وایستا» سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و تمام صورتش را دیدم! من “یاسر” را کاملا می شناختم!
یاسر چی گفت؟
در ادامه جلسه در حالی که قضات مجرب شعبه ششم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی با آرامش و خونسردی به اظهارات طرفین گوش فرا می دادند، یاسر (متهم قتل مسلحانه) نیز در محل متهم قرار گرفت و پس از آن توضیح اتهام رئیس دادگاه در دفاعیات خود اعلام کرد: چند روزی بود که به دنبال محمود (برادر محمد) بودم، در واقع کاری با محمد نداشتم، زیرا محمود مسئول قتل مادرم بود. من با او بودم و ماشین پراید را دیدم و تعقیبش کردم.
به محض اینکه به پراید رسیدم از فاصله حدود 2 متری شلیک کردم اما نزدیکتر که شدم متوجه شدم راننده پراید «محمد» است و به جای «محمود» به اشتباه به او شلیک کردم.
من قصد کشتن «محمد» را نداشتم چون فقط با «محمود» مشکل داشتم چون وقتی از زندان بیرون آمد جشن گرفتند و با اطرافیانش دعوا کردند، سپس این رفتار را در اینستاگرام هم به اشتراک گذاشتند.
متهم این پرونده جنایی ادامه می دهد: در عین حال اتهام رانندگی بدون گواهینامه و حمل سلاح را هم قبول دارم!
وی همچنین در پاسخ به سوال قضات دادگاه که این حادثه تلخ را با سوالات تخصصی تحلیل کردند، گفت: نمی دانستم راننده پراید چه کسی بوده است زیرا خانواده متوفی دارای 3 دستگاه خودروی پراید، وانت و تیبا هستند. از هم جدا نیست و هرکدوم سوار هر ماشینی میشه! از طرفی اسلحه من فقط یک گلوله داشت و اگر شلیک من به هدف نمی خورد شاید احتمال کشتن وجود نداشت.
من صورت راننده را ندیدم، یعنی اگر کس دیگری پشت فرمان بود، با آن شلیک گلوله کشته می شد. بعد از این ماجرا وقتی متوجه شدم «محمد» را کشتهام، بسیار پشیمان شدم و ۲ نفر را برای کسب رضایت نزد خانواده متوفی فرستادم.
یاسر (متهم قتل) نیز درباره فرارش پس از ارتکاب جنایت مسلحانه به قضات گفت: وقتی برگشتم و متوجه شدم «محمد» را زده ام، به راه خود ادامه دادم و موتورسیکلت را به زیر پل در چناران انداختم. به تهران رفتم و به زاهدان گریختم و حدود 4 ماه بعد دستگیر شدم.
وی همچنین در پاسخ به این سوال قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه) که پرسید در حالی که مدعی بودید چهره راننده را ندیده اید چطور از فاصله 2 متری تیراندازی کردید؟ او هم گفت: از پشت شلیک کردم!
در آن زمان قاضی با اشاره به گزارش پزشکی قانونی پرسید، اما آیا نظر پزشکی قانونی با ادعای شما مغایرت دارد؟ متهم پاسخ داد: من این نظر را قبول ندارم!
متهم جرایم مسلحانه در مواجهه با انبوه سوالات فنی کیفری و قضات دادگاه که در مراحل تحقیقاتی و انتظامی به اعترافات و اظهارات وی ادامه می دادند، چاره ای جز انکار نداشت و اعلام کرد: به بازپرس می گویم چه چیزی. گفتم برخی از این جملات را ماموران به من پیشنهاد کردند! و چاره ای جز تکرار این اعترافات در حضور بازپرس نداشتم، چون باید همان حرف هایی که به پلیس آگاهی گفته بودم را به بازپرس می گفتم!
در این هنگام قاضی مصطفوی (مستشار قضایی) از متهم پرسید: منظورتان این است که در بازجویی با شما تهدید یا بدرفتاری شده است؟
متهم پاسخ داد: خیر، رفتار بدی وجود نداشت، اما چون افسر پلیس در بازجویی حضور داشت، مجبور شدم همان حرف های قبلی را تکرار کنم!
در ادامه این جلسه، دختر مقتول نیز ادعای متهم مبنی بر استوری اینستاگرامی شادی و نشاط را رد کرد و گفت: دایی ام (محمود) یک لحظه به روستا نیامده است و ما را از هرگونه رفتاری که موجب بی اعتمادی آنها شود برحذر می دارد. خانواده” داشت!
در پایان جلسه وکلای مدافع نیز به دفاع پرداختند و از قضات مهلت خواستند تا دفاعیات کامل خود را در قالب لایحه ارائه کنند.
در عین حال ادامه رسیدگی به این پرونده پیچیده حقوقی به جلسات بعدی موکول شد تا اتهام «جلال» مبنی بر همدستی وی در ترور نیز زیر ذره بین قضاوت قرار گیرد.